Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
feedback ratio
نسبت فیدبک
feedback ratio
نسبت پس خوراند
Other Matches
feedback
باز خورد
feedback
پسخورد
feedback
اطلاعات مربوط به تاثیرات سیگنال کنترلی روی وسیله یا ماشین که به کامپیوترکنترلی برمی گرددو
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
feedback
پس خورد
feedback
بازخورد
feedback
بس خوراند فیدبک
feedback
تزویج معکوس
feedback
گشتی
feedback
بازیافت
feedback
بازخور
feedback
واخوراند
feedback
پسخوراند
feedback
پس خوران
feedback
بازده
feedback
پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
feedback
پس خورانه
feedback network
شبکه فیدبک
sensory feedback
پسخوراند حسی
feedback system
سیستم باز خوردی
feedback transformer
ترانسفورماتور فیدبک
message feedback
بازخورد پیام
acoustic feedback
واخوراند صوت
negative feedback
پسخورد کاهنده
inductive feedback
پیوست برگشت وارونه القائی
impedance feedback
پیوست برگشت امپدانس
feedback mechanism
مکانیسم بازخوری
feedback loop
حلقه باز خوردی
positive feedback
واخوراند مثبت
current feedback
رجعت جریان
delayed feedback
پسخوراند درنگیده
negative feedback
پسخوردمنفی
negative feedback
فیدبک منفی
negative feedback
واخوراند منفی
negative feedback
بازخوردمنفی
feedback amplifier
تقویت کننده فیدبک
feedback circuit
مدار پس خورد
positive feedback
بازخورد مثبت
inverse feedback
واخوراند معکوس
feedback control system
سیستم کنترل فیدبک
ratio
نسبت
ratio
ضریب
ratio
نسبیت
ratio
نسبت معین وثابت
ratio
سهم
one to zero ratio
نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
ratio
قسمت
ratio
بهر
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
t ratio
نسبت تی
t ratio
بهر تی
in the ratio of
به نسبت
f ratio
بهر اف
poisson's ratio
در چندی پواسون
ionic ratio
نسبت یونی
inverse ratio
نسبت معکوس
operating ratio
نسبت کارکرد موتور یا ناو
impluse ratio
نسبت ایمپولز
operating ratio
نسبت عملیاتی
poisson's ratio
ضریب پواسون
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
likelihood ratio
بهر درست نمایی
mobility ratio
نسبت تحرک
magnification ratio
ضریب بزرگنمایی
magnification ratio
ضریب تقویت
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio
نسبت مولی
magnetogyric ratio
نسبت ژیرومغناطیس
liquidity ratio
ضریب نقدینگی
liquidity ratio
نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio
نسبت نقدینگی
operating ratio
نرخ عملیاتی
transmission ratio
نسبت تبدیل جعبه دنده
transformation ratio
نسبت تبدیل
success ratio
بهر موفقیت
stress ratio
نسبت تنش
strength ratio
نسبت استحکام
slenderness ratio
ضریب رعنائی
shunt ratio
نسبت شنت
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio
نسبت سرعت
viscosity ratio
نسبت گرانروی
golden ratio
نسبت طلایی
[ریاضی]
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio
نسبت کار به استراحت
weight ratio
نسبت وزن
voltage ratio
نسبت ولتاژ
voids ratio
اندیس تهیگاهها
void ratio
نسبت منفذها
void ratio
درجه تخلخل
sex ratio
بهر جنسیت
settlement ratio
نسبت نشست
sensitivity ratio
نسبت حساسیت
ratio estimation
براور نسبتی
ratio detector
اشکارساز نسبت
ratio decidendi
مستنداصلی رای
ratio decidendi
مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation
همبستگی نسبتی
progressive ratio
نسبت تصاعدی
probability ratio
بهر احتمال
price ratio
نسبت قیمت
ratio of transformer
نسبت مبدل
transformer ratio
نسبت مبدل
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
selection ratio
بهر گزینش
selection ratio
نسبت گزینش
saving ratio
نسبت پس انداز
reduction ratio
ضریب تقلیل
reduction ratio
نسبت کاهش
recycling ratio
نسبت بازگردانی
recycle ratio
نسبت بازگردانی
ratio schedule
مقیاس نسبتی
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
impluse ratio
نسبت ضربه
cantilever ratio
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
aspect ratio
نسبت تصویر
aspect ratio
نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio
نسبت صفحه
current ratio
نسبت جاری
current ratio
وضعیت فعلی
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
cut off ratio
حداقل نرخ قابل قبول
critical ratio
بهر شاخص
deposit ratio
نسبت سپرده
age ratio
بهر سنی
correlation ratio
نسبت همبستگی
correlation ratio
بهر همبستگی
cash ratio
نسبت نقدینگی
compression ratio
ضریب تراکم
compression ratio
ضریب ترکم
compression ratio
نسبت تراکم
bypass ratio
نسبت کنارگذاری
concentration ratio
نسبت تمرکز
concentration ratio
نرخ تمرکز
contact ratio
نسبت تماس
aspect ratio
نسبت دید
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio
نسبت فرمان
distribution ratio
نسبت توزیع
activity ratio
نسبت فعالیت
abundance ratio
فراوانی
gear ratio
نسبت چره دنده ها
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
abundance ratio
نسبت فراوانی
glide ratio
نسبت سریدن
absorption ratio
ضریب درآشامی
absorption ratio
ضریب جذب
hit ratio
نسبت اصابت
absorption ratio
نسبت جذب
glide ratio
نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
image ratio
نسبت تصویر
gyromagnetic ratio
نسبت ژیرومغناطیسی
impedance ratio
نسبت امپدانس
error ratio
نسبت خطا
impedance ratio
نسبت مقاومت فاهری
fineness ratio
نسبت فرافت
signal to nise ratio
نسبت سیگنال به نویز
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
power to weight ratio
نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
california bearing ratio
توان باربری نسبی کالیفرنیا
california bearing ratio
اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
benefit cost ratio
نسبت فایده به هزینه
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
acid test ratio
ضریب قدرت پرداخت
air space ratio
درجه تهویه خاک
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
voltage ratio of transformer
نسبت ولت مبدل
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
water cement ratio
نسبت اب و سیمان
variable ratio schedule
برنامه نسبتی متغیر
acid test ratio
تناسب درجه نقدینگی
capital job ratio
نسبت سرمایه به شغل
capital labor ratio
نسبت سرمایه به کار
nozzle expasion ratio
نسبت واگرایی نازل
diffuser area ratio
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
engine pressure ratio
نسبت فشار موتور
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
fission to yield ratio
بازده اتمی
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fixed ratio schedule
برنامه نسبتی ثابت
gear transmission ratio
نسبت دنده گیربکس
light output ratio
توان نور
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
labor capital ratio
نسبت کار به سرمایه
debt income ratio
نسبت قروض به درامد ملی
current transfer ratio
نسبت انتقال جریان
current ratio of transformer
بازده شدتی مبدل
ratio of capital to labor
نسبت سرمایه به کار
capital output ratio
نسبت سرمایه به تولید
capital output ratio
ضریب سرمایه گذاری
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
charge mass ratio
نسبت بار به جرم
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
inverse ratio or proportion
نسبت معکوس
ratio of specific heats
نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output
نسبت سرمایه به تولید
cost benefit ratio
هزینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com