Dictiornary-Farsi | fever pitch | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
fever pitch	فوقالعادههیجانانگیز


Other Matches

fever	تب
fever	هیجان
fever	تب دارکردن
q fever	تب کیو که باعث ذات الریه میشود
typhoid fever	مطبقه تیفوئید
gold fever	حرص زرجویی
undulant fever	مالت مالطه
gastric fever	حصبه
he is ill with fever	تب دارد
he was attacked by fever	تب کرد
he was attacked by fever	تب اوراخوابانید
i was prostrated by fever	تب مرا از پا انداخت
i was prostrated by fever	از شدت تب از پا درامدم
intermittent fever	تب نوبه
malta fever	تب مالت
gastric fever	تب معدهای یارودهای حمای معده
rheumatic fever	تب روماتیسم
fever heat	تب
yellow fever	طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
scarlet fever	مخملک [پزشکی]
gold fever	اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
famine fever	محرقه
famine fever	تیفوس
fever blister	تبخال
malta fever	بروسلوز
milk fever	لرز شیر
paludal fever	تب مالاریایا مردابی
splenic fever	کفگیرک
sick of a fever	تب دار
ship fever	طوفان سخت در دریای چین
rose fever	تب بهاره
rock fever	حصبه جبل الطارق
relapsing fever	تب راجعه
pituitous fever	مطبقهای
pituitous fever	از جنس تیفوس
puerperal fever	تب نفاسی
puerperal fever	لرز شیر
putrid fever	تیفئس
splenic fever	گنده طاول
spring fever	تب بهاره
stage fever	کرم بازیگری یا اکتری
paratyphoid fever	شبه مطبقه
quintan fever	پنج روزیکبار
to catch fever	دچارتب شدن
to catch fever	تب کردن
tick fever	تب راجعه
tick fever	تب کنهای
tertian fever	نوبت غب
tertian fever	تب یک روزدرمیان
tertian fever	نوبت سه به یک
stricken with fever	دچار تب
stricken with fever	تب دار
putrid fever	محرقه
yellow fever	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
scarlet fever	تب سرخ
scarlet fever	تب مخملک مخملک
hay fever	تب یونجه
yellow fever	تب زرد
splenic fever	خراج سیاه زخم
hay fever	زکام در اثرحساسیت
hay fever	زکام بهاره
to be fever began to a bate	تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
double quartan fever	نوبه ربع معکوس
rat bite fever	تب موش گزیدگی
hay fever [med.]	التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.]	تب یونجه [پزشکی]
hay fever [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
hay fever [med.]	رینیت آلرژیک [پزشکی]
benign scarlet fever	گل افشان
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.	من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
to pitch in	جدادست بکارشدن
pitch	گام
pitch into	به خوراک حمله کردن
pitch in	شروع به خوردن غذاکردن
pitch in	با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch	میل
pitch	پرتاب کردن
pitch	زیر و بمی
pitch	تن صدا
pitch	خیمه زدن
pitch	چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch	ته مانده تقطیر
pitch	چادرزدن
pitch	درجه
pitch	توپ را زدن
pitch	پرتاب
pitch	ضربت باچوگان نصب
pitch	استقرار
pitch	اوج پرواز اوج
pitch	سرازیری
pitch	جای شیب پلکان
pitch upon	انتخاب کردن
pitch	دانگ صدا
to pitch into	زور اوردن به حمله کردن
pitch	زیروبمی صدا
pitch	استوارکردن
pitch	خیمه زدن برپاکردن
pitch	نصب کردن
pitch	توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch	قیر
to pitch upon something	چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch	قطران
pitch	زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch	بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch	دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch	طول طناب کوهنوردی
pitch	گام سیم پیچی
pitch	قیر اندودکردن
pitch	پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch	زمین بازی
pitch	بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch	زفت
pitch	شیب
pitch in <idiom>	به چیزی پول یا کمک دادن
pitch	وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch	تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch	تفاله قطران
pitch	نواک
pitch wheel	چرخکوککردن
To pitch a tent.	چادر زدن
pitch a tent <idiom>	چادرزدن
pitch-and-toss	شیر یا خط
reverse pitch	گام معکوس
perfect pitch	رجوع شود به pitch absolute
to queer the pitch for any one	نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
track pitch	گام شیار درجه شیار
tooth pitch	گام دندانه
tooth pitch	گام شیار
track pitch	فاصله شیار
theoretical pitch	گام تئوریک
standard pitch	گام استاندارد
to pitch on one's head	از سر پرت شدن
variable pitch	جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch	گام سیم پیچی
rivet pitch	فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pitch black	خیلی سیاه
effective pitch	گام موثر
feed pitch	گام پیش بری
feathering pitch	گام فدر
fractional pitch	گام کسری
full pitch	گام پر
full pitch	پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch	گام هندسی
grid pitch	گام شبکه
mineral pitch	اسفالت
mineral pitch	قیر معدنی
nominal pitch	گام اسمی
dot pitch	درجه نقطه
dot pitch	فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
diametral pitch	گام قطری
pitch-black	قیرگون
pitch-black	خیلی سیاه
absolute pitch	زیر و بمی مطلق
back pitch	گام خور پیچک
base pitch	فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch	تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch	pica
character pitch	type elite
pitch black	قیرگون
coil pitch	گام پیچک
cyclic pitch	گام دورانی
diameter pitch	قطر گام
pitch a yarn	قصه گفتن
pitch altitude	زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss	نوعی بازی شیر یاخط
pitch diameter	قطر گام
pitch of arch	خیز طاق
pitch diameter	قطر جناح
pitch diameter	قطر پهلو
pitch line	مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch resin	لبان شامی
pitch macadam	سنگریزه قیر
pitch of arch	خیز قوس
pitch setting	تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch of poles	گام قطبها
pitch of spiral	پای پیچ
pitch pine	کاج قیری
pitch dark	سیاه
pitch and toss	بازی بیخ دیواری
pitch cap	کلاه زفت
pole pitch	گام قطب
pitch circle	دایره گام
pitch coal	ذغال سنگ قیری
pitch control	کنترل گام ملخ
pitch pine	شجرالقطران
pitch control	کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control	کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves	تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark	تاریک
pitch speed	حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pitch dark	قیرگون
adjustable pitch propeller	ملخ با گام قابل کنترل
controllable pitch propeller	ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch	قیر قطران ذغال سنگ
straight run pitch	تفاله اولین تقطیر
tough pitch copper	مس چقرمه
fixed pitch propeller	ملخ با گام ثابت
cyclic pitch control	کنترل گام دورانی

fever pitch

فوقالعادههیجانانگیز