English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
field emission صدور میدانی
field emission پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
Search result with all words
field free emission current جریان صدوری بی میدان
high field emission arc قوس میدانی
Other Matches
emission صدور خروج
emission نشر بیرون دادن
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission گسیل
emission دفع مایعات
emission صدور الکترون
emission انتشار امواج
emission خروج
emission نشر
emission انتشار
emission تشعشع
emission تابش
emission تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission صدور
emission theory فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
emission spectrum طیف نشری
emission nebula ابری نشری سحابی گسیلشی
emission nebula ابری تشعشعی
emission efficiency بازده کاتد
emission current جریان صدوری
emission characteristic مشخصه صدور
electronic emission انتشار الکترونها
electron emission صدور الکترون
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
thermionic emission پدیده نشر گرمایونی
thermionic emission صدور گرمیونایی
thermal emission تابش حرارتی
specific emission ضریب صدور
secondary emission صدور ثانوی
emission spectroscopy طیف بینی نشری
primary emission صدور اولیه
spontaneous emission نشر خود به خود
light emission انتشار نور
nocturnal emission احتلام
secondary electron emission پیل ثانویه الکترون
photo electric emission صدور نور- برقی
secondary emission ratio شدت صدور ثانوی
secondary emission characteristic مشخصه صدور ثانوی
emission spectrum lines خطوط نشری
photo emission effect صدور نور- برقی
emission of seminal fluids during orgasm انزال
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
to keep the field درجای خودثابت ماندن
field name نام فیلد
field رشته [دانشی]
field شاخه [دانشی]
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
right field سمتراستزمین
zero field میدان صفر
zero field بی میدان
zero field بی حوزه
well field حوزه تغذیه کننده چاه
to take the field جنگ اغازکردن
field میدان
field نوشتن داده روی PROM
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field حوزه
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field زمین بازی
field فرودگاه
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field میدانه
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field مشابه 4036
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field خارج اداره یا کارخانه
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field فیلد
field میدان دید
field زمین
field کارگاه
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field بمیدان یا صحرا رفتن
field پایکار
field صحرا
field دشت کشتزار
field دایره
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field رشته
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field winding سیم پیچ اهنربایی
field study بررسی میدانی
field theory نظریه اساسی میدان
field theory تئوری میدان ها
field survey نقشه برداری زمینی
field template الگوی فیلد
field template قالب فیلد
field theory نظریه میدانی
field of view منظره
field of play زمین بازی
field of view میدان دید
field of play پیست شمشیربازی
field of regard میدان دید
visual field میدان دید
field trial مسابقه تازیهای شکاری
field trip گردش علمی
field work کار میدانهای
field work کار صحرایی
field worker پژوهشگر میدانی
fixed field میدان ثابت
flying field میدان فرودگاه
grain field کشتزار
force field میدان نیرو
free field میدان عمل ازاد
free field حوزه ازاد
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field work کار در صحرا
field type از نوع جنگی
field type نوع رزمی
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
field vector بردار میدان
field voltage ولتاژ میدان
field winding سیم پیچی میدان
field wire سیم صحرایی
field wire سیم جنگی
field work پژوهش میدانی
gold field ناحیه زرخیز
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field range میدان تیرجنگی
field operating عمل کننده در صحرا
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
field rheostat تنظیم کننده میدان
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field range میدان تیر رزمی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field order دستورالعمل رزمی
field pea نخود سبز فرنگی
field piece توپ صحرائی
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point سر تیر بسیار نازک
field pole قطب میدان
field privilege امتیاز فیلد
field radio بی سیم صحرایی
field rheostat رگولاتورمیدان
field round یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field stockade ذخایر صحرایی
field of vision میدان دید
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture ساخت میدانی
field of vision میدان بینایی
field strength شدت میدان
field splice وصله کارگاهی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field shop کارگاه صحرایی
field separator جدا ساز میدان
field service خدمات پایکار
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field officer افسر رسته رزمی
field officer افسر رزمی
field officer افسر عملیات صحرایی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
rotating field میدان گردان
leach field زمینسطح
field manual دستور رزمی
stray field میدان هرز
tension field میدان کششی
intermediate field میدان واسطه
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field ه
track and field چکش
track and field دیسک و غیره
sort field فیلد مرتب سازی
sort field میدان مرتب سازی
rugby field زمین بازی رگبی
self consistent field میدان خود سازگار
sensory field میدان حسی
series field میدان زنجیری
shunt field میدان شنتی
signed field میدان علامت دار
solenoidal field میدان سولنئیدی
sort field فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field میدان جور کردن
track and field دو و میدانی
two phase field میدان دو فاز
uniform field میدان یکنواخت
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field میدان نرده ای [ریاضی] [فیزیک]
tensor field میدان تانسوری [ریاضی]
field tensor میدان تانسوری [فیزیک]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com