Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English
Persian
field intensity
شدت میدان مغناطیسی
field intensity
شدت میدان
Search result with all words
electric field intensity
شدت میدان الکتریکی
field intensity measurement
دستگاه اندازه گیری شدت میدان
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
intensity electric field
شدت میدان الکتریکی
intensity of electric field
شدت میدان الکتریکی
intensity of the magnetic field
شدت میدان مغناطیسی
magnetic field intensity
شدت میدان مغناطیسی
Other Matches
intensity
سختی
intensity
شدت اتش حجم
intensity
زیادی
intensity
شدت
intensity
قوت کثرت
intensity
شدت فزونی
intensity
اندازه گیری قدرت سیگنال یا شدت نور منبع نور
intensity
نیرومندی
radiation intensity
شدت تابش
intensity of noise
شدت پارازیت
average intensity
شدت جریان متوسط
traffic intensity
شدت عبور و مرور
acoustic intensity
شدت اکوستیکی
acoustic intensity
شدت صوتی
stress intensity
شدت تنش
stimulus intensity
شدت محرک
sound intensity
شدت نور
response intensity
شدت پاسخ
current intensity
شدت جریان
rainfall intensity
شدت بارندگی
radiation intensity
شدت تشعشع اتمی
radiant intensity
شدت تابش
dual intensity
تاکید علائم خاص
labor intensity
کارطلبی
maximum of intensity
حداکثر شدت
intensity amplifier
تقویت کننده شدت روشنایی
intensity of load
شدت بار
intensity of heat
شدت گرما
intensity of gravity
گرانی یا جاذبه زیاد
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
intensity of current
شدت جریان الکتریکی
intensity of current
شدت جریان
intensity maximum
پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum
حداکثر شدت
integrated intensity
شدت کل
integrated intensity
شدت انتگرال گرفته شده
intensity level
سطح روشنایی
intensity distribution
پخش شدت
intensity decrease
کاهش شدت
intensity control
کنترل شدت
intensity control
پیچ رنگ
intensity of luminescence
شدت پرتوافکنی
intensity of magnetization
شدت مغناطیس گری
magnezation intensity
شدت مغناطیس کنندگی
luminous intensity
شدت روشنایی
luminous intensity
شدت نورانیت
light intensity
شدت نور
labor intensity
کاربری
magnetic intensity
شدت میدان مغناطیسی
intensity of sound
شدت صوت
intensity of illumination
شدت روشنایی
intensity of magnetization
شدت مغناطیس کنندگی
flux intensity
شدت میدان مغناطیسی
intensity of radiation
شدت تشعشع
intensity of rain fall
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
magnetic flux intensity
شدت فلوی مغناطیسی
instantaneous acoustic intensity
شدت صوت لحظهای
electric current intensity
شدت جریان الکتریکی
intensity distribution curve
منحنی پخش نور
instantaneous luminous intensity
شدت نور لحظهای
intensity distribution curve
منحنی پخش شدت
zero field
بی حوزه
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
to take the field
جنگ اغازکردن
to keep the field
درجای خودثابت ماندن
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field name
نام فیلد
zero field
بی میدان
zero field
میدان صفر
field
شاخه
[دانشی]
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
نوشتن داده روی PROM
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
مشابه 4036
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
میدانه
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
خارج اداره یا کارخانه
field
میدان
field
فیلد
field
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
حوزه
field
کارگاه
field
پایکار
field
بمیدان یا صحرا رفتن
field
رشته
field
دایره
field
دشت کشتزار
field
صحرا
field
میدان دید
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
زمین بازی
field
فرودگاه
field
دشت
field
میدان رزم صحرا
field
زمینه رزمی صحرایی
field
زمین
field
رشته
[دانشی]
To take field against somebody .
بر علیه کسی وارد شدن
right field
سمتراستزمین
field strcture
ساخت میدانی
field regulator
نافم میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field rheostat
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رگولاتورمیدان
field rectifier
یکسوساز میدان
field strength
شدت میدان
field ration
جیره رزمی
soccer field
زمین فوتبال
field study
بررسی میدانی
field survey
نقشه برداری زمینی
field template
الگوی فیلد
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
image field
حوزه تصویر
ice field
یخزار یخ شناور
ice field
سرزمین یخی
high field
میدان قوی
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
field service
خدمات پایکار
field separator
جدا ساز میدان
field service
خدمات رزمی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
کارگاه صحرایی
field roving course
مسابقه تیراندازی جنگلی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
field splice
وصله کارگاهی
field service
تعمیر در محل
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field stockade
ذخایر صحرایی
field template
قالب فیلد
field theory
نظریه میدانی
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field radio
بی سیم صحرایی
fixed field
میدان ثابت
field worker
پژوهشگر میدانی
field privilege
امتیاز فیلد
field work
کار صحرایی
field work
کار میدانهای
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
field work
کار در صحرا
field pole
قطب میدان
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field work
پژوهش میدانی
field wire
سیم صحرایی
field winding
سیم پیچی میدان
field winding
سیم پیچ اهنربایی
field voltage
ولتاژ میدان
field vector
بردار میدان
flying field
میدان فرودگاه
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
gravitational field
میدان گرانش
grain field
گندم زار
grain field
کشتزار
gold field
ناحیه زرخیز
free field
حوزه ازاد
field theory
تئوری میدان ها
field theory
نظریه اساسی میدان
free field
میدان عمل ازاد
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
force field
میدان نیرو
field trip
گردش علمی
field type
از نوع جنگی
field ration
جیره صحرایی
field type
نوع رزمی
field range
میدان تیرجنگی
field range
میدان تیر رزمی
field regulator
تنظیم کننده میدان
field point
سر تیر بسیار نازک
image field
میدان تصویر
series field
میدان زنجیری
track and field
ه
track and field
چکش
track and field
دیسک و غیره
track and field
دو و میدانی
two phase field
میدان دو فاز
uniform field
میدان یکنواخت
unprotected field
میدان حفافت نشده
vector field
میدان برداری
track and field
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
stray field
میدان هرز
field event
مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
shunt field
میدان شنتی
signed field
میدان علامت دار
solenoidal field
میدان سولنئیدی
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field
میدان جور کردن
sort field
میدان مرتب سازی
sort field
فیلد مرتب سازی
field hospital
بیمارستان صحرایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com