English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
field point سر تیر بسیار نازک
Other Matches
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
zero field بی میدان
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field خارج اداره یا کارخانه
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field فیلد
field رشته [دانشی]
zero field میدان صفر
to take the field جنگ اغازکردن
right field سمتراستزمین
zero field بی حوزه
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
field name نام فیلد
field میدان
well field حوزه تغذیه کننده چاه
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
field شاخه [دانشی]
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field میدان دید
field صحرا
field دشت کشتزار
field بمیدان یا صحرا رفتن
field دایره
field رشته
field پایکار
field کارگاه
field زمین
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field مشابه 4036
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field حوزه
field نوشتن داده روی PROM
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field زمین بازی
field فرودگاه
field میدانه
visual field میدان دید
field of view میدان دید
curl field میدان حلقوی
field of play پیست شمشیربازی
data field فیلد داده ها
field of regard میدان دید
field of view منظره
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field order دستورالعمل رزمی
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field operating عمل کننده در صحرا
field officer افسر رسته رزمی
field officer افسر رزمی
field officer افسر عملیات صحرایی
field of vision میدان بینایی
field of gravity میدان ثقل
field of play زمین بازی
field of honor صحنه دوئل
field of attention میدان توجه
field of application میدان کاربرد
field of action میدان اثر
field notes یادداشتهای صحرایی
field mouse موش صحرائی
field mark نشان میدان
field manual ائین نامه صحرایی
field manual دستور رزمی
field maintenance نگهداری در صحرا
field maintenance نگهداری صحرایی
field magnet اهنربای میدان
distortion of field اغتشاش میدان
field of battle میدان جنگ
demagnetizing field میدان مغناطیس زدا
field of force میدان نیروی مغناطیسی
derived field فیلد مشتق
field of vision میدان دید
field of force میدان نیرو
field of fire میدان اتش
field of fire میدان تیر
field of consciousness میدان هشیاری
field of battle میدان رزم
field magnet اهنربای مولد
field splice وصله کارگاهی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field shop کارگاه صحرایی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field service خدمات رزمی
field service تعمیر در محل
coal field کان زغال سنگ
coal field ناحیه زغال خیز
field service خدمات پایکار
field stockade ذخایر صحرایی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
calculated field فیلد محاسبه
card field میدان کارت
card field فیلد کارت
field strength شدت میدان
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
chain field فیلد اتصال
field strcture ساخت میدانی
check field میدان مقابلهای
field separator جدا ساز میدان
coil field حوزه سیم پیچ
coil field میدان مفناطیسی بوبین
field radio بی سیم صحرایی
field privilege امتیاز فیلد
field pole قطب میدان
control field فیلد کنترل
control field میدان کنترلی
corn field گندم زار
corn field مزرعه
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field piece توپ صحرائی
cricket field زمین کریکت
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field range میدان تیر رزمی
field range میدان تیرجنگی
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field round یک دور تیراندازی صحرایی
field rheostat رگولاتورمیدان
field rheostat تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
field regulator نافم میدان
field rectifier یکسوساز میدان
field ration جیره رزمی
field ration جیره صحرایی
field pea نخود سبز فرنگی
field capacity فرفیت نگهداری
field configuration ترکیب و شکل میدان
field constant ثابت میدان
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control کنترل میدان
field cornet کلانتریا امین صلح درشهرستانهای colonyepac
field current جریان میدان
field day روز نظافت عمومی
field definition تعریف فیلد
field deformation تغییر شکل میدان
field density چگالی میدان
field commands قسمتهای رزمی
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
field capacity گنجایش زراعی
field captain کاپیتان تیم
field coil پیچک مغناطیس گر
field coil سیم پیچ میدان
field colors پرچم نظامی
field colors پرچم رزمی پرچم یکانی
field colours پرچم نظامی
field colours پرچم کوچک
field commands یکانهای رزمی
field dependence وابستگی میدانی
field direction جهت میدان
field emission صدور میدانی
field emission پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
field energy انرژی میدان
field engineer مهندس پایکار
field engineer مهندس پای کار
field equation معادله ی میدان
field equation معادلات میدان
field exciation تحریک میدان
field excitation تحریک میدان
field exercise تمرین رزمی
field exercise تمرین صحرایی
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
field displacement جابجایی میدان
field distortion انحراف میدان
field distortion اعوجاج میدان
field distribution پخش میدان
field force نیروی میدانی
field duty خدمات رزمی
field duty ماموریت رزمی
field effect با تاثیر میدانی
field effect اثر میدان
field flux شاره میدان
field exercise خدمات صحرایی
effective field میدان موثر
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
field intensity شدت میدان
field intensity شدت میدان مغناطیسی
field house تالار سرپوشیده بزرگ
field house ورزشگاه سرپوشیده
field hokey هاکی روی چمن
field gun توپ رزمی
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
field magnet میدان مغناطیسی
field line خط میدان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com