English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
field survey نقشه برداری زمینی
Other Matches
survey اب نگاری دریایی
survey تحقیق کردن
survey بررسی کاوش منطقه
survey تحقیق بررسی
survey بررسی کردن
survey بازرسی کردن
survey ارزیابی کردن
survey براورد کردن
survey مساحی
survey خلاصه
survey پیمایش
survey زمینه یابی
survey جمع اوری اطلاعات
survey نمونه گیری
survey بردید
survey مطالعه مجمل
survey بررسی
survey نقشه برداری
survey براورد
survey ممیزی
survey نقشه برداری زمینی
survey پیمودن
survey مساحی کردن
survey ممیزی کردن
survey بازدیدکردن
survey بازدید کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey بررسی کردن بازدید
survey عیار گرفتن
survey محک زدن
survey تجزیه کردن
survey مطالعه کردن
survey بررسی کردن
survey تحقیق کردن
survey ارزیابی کردن
survey سنجیدن
survey بازرسی
survey زمین پیمایی مساحی
ground survey نقشه برداری زمینی
chemical survey بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
aerial survey نقشه برداری هوایی
aerial survey نقشه براری هوائی
certificate of survey گواهی بازرسی
geologic survey مطالعه زمین شناسی
chemical survey تجسس شیمیایی
chain survey نقشه برداری زنجیری
location survey بازرسی در جای اجناس درانبار
chain survey پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
connection survey نقشه برداری منطقه ربط
cadastral survey ممیزی زمین
cadastral survey نقشه برداری زمینی
counterintelligence survey بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
attitude survey زمینه یابی نگرش
certificate of survey گواهی بازدید
under ground survey برداشت زیرزمینی
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
snow survey برفسنجی
survey control کنترل نقشه برداری
survey control نقطه کنترل نقشه برداری
survey control سیستم کنترل نقشه برداری
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
survey report گزارش بازرسی
survey research پژوهش زمینه یاب
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
survey tests ازمونهای زمینه یابی
triangulation survey نقشه برداری به روش مثلث بندی
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
radiological survey بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
Ordnance Survey سازماننقشهبرداریبریتانیا
geological survey سازمان زمین شناسی
geophysical survey مطالعه خواص فیزیکی زمین
survey land نقشه برداری زمین
location survey بازدید در محل
market survey بررسی بازار
radiological survey تجسس تشعشع اتمی
martitime survey بازرسی دریائی
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
board of inspection and survey سازمان بازرسی
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
purdue perceptual motor survey ازمون ادراکی- حرکتی پردو
guilford zimmerman aptitude survey استعدادسنج گیلفورد-زیمرمن
guilford zimmerman temperament survey خوی سنج گیلفورد- زیمرمن
kuder occupational interest survey رغبت سنج شغلی کودر
field شاخه [دانشی]
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
zero field بی میدان
right field سمتراستزمین
zero field میدان صفر
field میدان
zero field بی حوزه
well field حوزه تغذیه کننده چاه
to take the field جنگ اغازکردن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
field رشته [دانشی]
field name نام فیلد
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field خارج اداره یا کارخانه
field فرودگاه
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field زمین بازی
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field نوشتن داده روی PROM
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field مشابه 4036
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field میدانه
field حوزه
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field دایره
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field پایکار
field رشته
field بمیدان یا صحرا رفتن
field دشت کشتزار
field زمین
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field فیلد
field کارگاه
field میدان دید
field صحرا
soccer field زمین فوتبال
field trip گردش علمی
field template الگوی فیلد
field winding سیم پیچ اهنربایی
field vector بردار میدان
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
field template قالب فیلد
field theory نظریه میدانی
field type نوع رزمی
field type از نوع جنگی
field work کار صحرایی
field trial مسابقه تازیهای شکاری
field theory نظریه اساسی میدان
field theory تئوری میدان ها
field winding سیم پیچی میدان
grain field کشتزار
gold field ناحیه زرخیز
field marshal سپهبد
free field حوزه ازاد
force field میدان نیرو
field worker پژوهشگر میدانی
free field میدان عمل ازاد
field officer افسر رسته رزمی
field work کار میدانهای
grain field گندم زار
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field voltage ولتاژ میدان
field wire سیم صحرایی
field wire سیم جنگی
grounded field سیم پیچ متصل به زمین
fixed field میدان ثابت
gravitational field میدان گرانش
field work پژوهش میدانی
field work کار در صحرا
flying field میدان فرودگاه
field of vision میدان بینایی
field privilege امتیاز فیلد
field radio بی سیم صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field range میدان تیر رزمی
field range میدان تیرجنگی
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
field pole قطب میدان
field point سر تیر بسیار نازک
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field of vision میدان دید
field officer افسر عملیات صحرایی
field officer افسر رزمی
field operating عمل کننده در صحرا
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field order دستورالعمل رزمی
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea نخود سبز فرنگی
field piece توپ صحرائی
field regulator تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
field rheostat تنظیم کننده میدان
field stockade ذخایر صحرایی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture ساخت میدانی
field strength شدت میدان
field study بررسی میدانی
field splice وصله کارگاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com