English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
final heading مسیر پرواز نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
Other Matches
heading هد زن
heading حرکت برحسب قطب نما
heading سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
heading عنوان یا نام متن در فایل
heading کلمات ابتدای هر صفحه متن
heading عنوان
heading سرفصل
heading up بالا امدن سطح اب
heading جهت
heading سرلوحه پیام
heading سرنامه
heading عنوان گذاری
heading عنوان سرصفحه
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
heading نقب زنی
heading جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
heading به سمت
heading جهت مسیر حرکت
heading سمت
heading سمت سینه ناو عنوان
heading سمت مسیر
heading hold روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
heading hold روش کنترل سمت مسیرهواپیما
heading line طناب راهنما
shirred heading ازبالاچیندار
command heading مسیرپیش بینی شده
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
average heading جهت متوسط هواپیما
heading line هبلین
message heading عنوان پیام
start of heading اغاز سرفصل
start of heading شروع عنوان
true heading سمت حقیقی
true heading سمت جغرافیایی
true heading course true
types of heading انواعوالانها
Under the title ( heading) of … تحت عنوان ...
average heading جهت متوسط مسیر
attack heading جهت تک
attack heading سمت تک
pencil-pleated heading سرپلیسهمدادیشکل
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
pinch-pleated heading سرپیلهمحکمشده
cold heading die حدیده سردکار
cold heading tool ابزار سردکار
final غایی
final فینال
final تهایی
final غایی قطعی
final نهائی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final قاطع
final نهایی
final قطعی
final اخرین
final value ارزش نهایی
final مسابقه نهایی
final پایانی
final velocity سرعت نهایی
final test ازمایش نهائی
final temperature درجه حرارت نهایی
final state حالت پایانی
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final term جمله نهایی
final whistle سوت پایان [ورزش]
to have the final [last] word <idiom> حرف خود را به کرسی نشاندن
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
final approach مسیر نهایی فرود
Cup Final بازیفینال
final drive گرداننده نهایی
semi-final مسابقات نیم پایانی
semi-final نیم پایانی
semi-final نیمه نهایی
final result نتیجه نهایی
quarter-final یک چهارم نهایی
final diameter قطر نهایی
final destination مقصد نهایی
final demand تقاضای نهائی
final decision رای قطعی و نهایی
final cut برش نهایی
final cinditions شرایط فینال
final cinditions شرایط پایانی
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act قطعنامه
final act سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award رای قطعی
quarter final یک چهارم نهایی
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive محرکه محور عقب
final goods کالای نهائی
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final process دستور اجرای حکم
final price اخرین قیمت
final price قیمت نهائی
final position وضعیت نهایی
final report گزارش نهایی
final payment پرداخت نهایی
final payment پراخت نهائی
final judgement حکم نهایی
final measurement اندازه گیری نهایی
final invoice صورت حساب نهایی
final instrument معادل act final
final goods کالا برای مصرف نهائی
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
full and final settlement تسویه تمام و کمال
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
final awards judgements احکام قطعی
final boiling point نقطه جوش پایانی
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com