Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
Other Matches
finished goods
کالاهای ساخته شده
finished goods
کالاهای اماده فروش
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
We are finished (done for).
کارمان تمام است ( خراب است )
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
finished
تمام شده
finished
مهذب با کمال
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
finished
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
finished
آنچه کامل شده است
finished
پرداخته
finished product
محصول نهائی
finished product
کالای اماده فروش
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
finished floor level
رقوم کف تمام شده
goods
کالاها
goods
اجناس
goods
جنس
goods
کالا
available goods
کالاهای موجود
goods
امتعه
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
hazardous goods
کالاهای خطرناک
hazardous goods
امتعه خطرناک
hard goods
اجسام سخت
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
mixed goods
کالاهای مختلط
handling of goods
جابجایی امتعه
handling of goods
جابجایی کالا
goods on consignment
کالاهای امانی
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
heavy goods
کالاهای سنگین
merit goods
کالاهای ایده ال
merit goods
کالاهای مطلوب
heavy goods
ماشین الات سنگین
investment goods
کالاهای سرمایهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطهای
household goods
her by girl married anewly to given parents جهیزیه
inwards goods
کالاهای وارداتی
knit goods
کش بافت
knit goods
کالای کش بافت
lien on goods
حق حبس کالا
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
heavy goods
محصول صنایع سنگین
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
durable goods
کالاهای بادوام
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dress goods
قماشهای زنانه
discount of goods
تخفیف روی کالا
d. in second hand goods
دست فروش
d. in second hand goods
سمسار
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
consolidate goods
کالاها را ادغام کردن
complementary goods
کالاهای مکمل
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
producer's goods
کالاهای مولد
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای دریافتی
goods intake
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای دریافتی
goods in transit
کالاهای عبوری
goods in pledge
کالای گروی
goods and services
کالاها و خدمات
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
goods afloat
کالای در راه
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
final goods
کالا برای مصرف نهائی
final goods
کالای نهائی
fate of goods
وضعیت کالا
fancy goods
کالاهای تجملی
common goods
کالای مورد نیاز عموم
valuable goods
اشیاء بهادار
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
the goods in question
کالای موردبحث
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods
کالاهای حمایتی
substitute goods
کالاهای جانشین
stolen goods
کالای مسروقه
stolen goods
مال مسروقه
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
valuable goods
اشیاء باارزش
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
white goods
پارچه سفید نخی
transport of goods
حمل و نقل بار
transport of goods
رفت و آمد بار
substandard goods
اجناس بنجل
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Contraband goods.
کالای قا چاق
manufactured goods
کالایکارخانهساز
goods wagon
واگنحملکالا
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods
اجناس ذرعی
white goods
حوله سفید ملافه
stolen goods
اموال مسروقه
producer goods
کالاهای سرمایهای
producer goods
کالاهای تولیدی
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods
perishables
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
prohibited goods
اشیاء ممنوع
order for goods
سفارش کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
narrow goods
نوار قیطان
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer's goods
مواد تولیدی
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
staple goods
کالای بسیار ضروری
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft goods
کالاهای بی دوام
smuggled goods
کالای قاچاق
secondhand goods
کالاهای دست دوم
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
public goods
کالاهای عمومی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
prohibited goods
کالاهای منع شده
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
narrow goods
کاذی باریک
collective goods
پارک و غیره
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
luxury goods
کالاهای تجملی
carriage of goods
حمل و نقل کالا
consumer goods
اشیاء مصرفی
acceptance of goods
قبول کردن کالا
dry goods
خشکبار
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
consumer goods
کالای مصرفی
bill of goods
فهرست تجارتی
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
appropriation of goods
ضبط مال التجاره
capital goods
دارایی ثابت
bill of goods
صورت کالا
attractive goods
کالاهای جذاب
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
checking of goods
بررسی امتعه
collective goods
مانند جاده
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods
کالاهای جمعی
collection of goods
دریافت کالا
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
business goods
کالای تولیدی
capital goods
کالاهای سرمایهای
goods train
قطار باربری
goods train
قطار حمل کالا
goods trains
قطار باربری
goods trains
قطار حمل کالا
dry goods
اجناس خشک
consumer goods
کالاهای مصرفی
The goods were shipped by air .
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
receiver of stolen goods
خریدار مال مسروقه
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
man made goods
کالاهای ساخت بشر
mass production of goods
تولید انبوه کالا
mass production of goods
تولید توده وار کالا
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
receiver of stolen goods
مال خر
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
labor intensive goods
کالاهای کاربر
bogie goods van
واگنحملکالا
goods received note
برگه دریافت کالا
bogie goods truck
کامیونحملکالا
handing stolen goods
اخفاء مال مسروقه
transportation of goods
[American E]
رفت و آمد بار
such goods will sell very high
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
the goods are orlie in pledge
کالا در گرو اوست
semi luxury goods
کالاهای نیمه تجملی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
goods traffic
[British E]
حمل و نقل بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com