Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
fixed costs
هزینههای ثابت
fixed costs
هزینههای سرمایهای
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
Other Matches
costs
هزینه دادرسی
costs
خسارت دادرسی
with costs
با هزینه دادرسی
on costs
هزنههای ثابت
on costs
هزینههای غیرمستقیم
at all
[any]
costs
<adv.>
در هر حال
[بی شرط]
overall costs
هزینه کامل
overall costs
هزینه کلی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
overhead costs
هزینههای بالاسری
overhead costs
هزینههای اضافی
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
real costs
هزینههای واقعی
prime costs
هزینههای اولیه
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای عمومی
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
هزینههای عملیاتی
historical costs
هزینه اولیه
historical costs
هزینه واقعی
holding costs
مخارج نگهداری
implicit costs
هزینههای ضمنی
implicit costs
هزینههای نامرئی
internalization of costs
داخلی کردن هزینه ها
joint costs
هزینههای مشترک
joint costs
هزینه مشترک
material costs
هزینههای مواد
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs
تامین هزینه دعوی
selling costs
هزینههای فروش
wage costs
مخارج دستمزد
running costs
پرداختروزانهپول
It costs quite a bit .
کلی پولش می شود
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
total costs
هزینه کلی
total costs
هزینه کامل
construction costs
هزینه های ساختمان
valuation of costs
ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs
هزینههای معاملاتی
to carry costs
هزینه مرافعه دادن
selling costs
هزینههای فروش کالا
spillover costs
هزینههای خارجی
spillover costs
عوارض منفی خارجی
standard costs
هزینههای استاندارد
standard costs
هزینههای نرمال
storage costs
هزینههای انبارداری
supplementary costs
هزینههای مکمل
supplementary costs
هزینههای اضافی
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
construction costs
هزینه های ساخت و ساز
environmental costs
مضار زیست محیطی
design costs
هزینههای طراحی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
costs arabicus
قسط شیرینی
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
comparative costs
هزینههای نسبی
carriage costs
هزینه حمل و نقل
carriage costs
هزینه باربری
building costs
هزینههای ساختمان
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
estimate of costs
تخمین مخارج
average costs
معدل هزینه کل محصولات
costs of proceedings
مخارج عدلیه
to fix a person with costs
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of shipping costs
<adj.>
ارسال رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
حمل رایگان
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs
اندازه گیری منافع و هزینه ها
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
هزینه های اضافی
free of shipping costs
<adj.>
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال رایگان
free of shipping costs
<adj.>
حمل رایگان
well fixed
خوب تثبیت شده
well fixed
پولدار
well fixed
دارا
well fixed
ثروتمند
I'll get you all fixed up.
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed
ماندنی مقطوع
fixed
ثابت شده
fixed
قطعی
fixed
ماندنی
fixed
مقطوع
fixed
ثابت
fixed
گیردار
fixed
معین
fixed condenser
خازن ثابت
fixed capacitor
خازن ثابت
fixed budget
بودجه ثابت
fixed wing
بال ثابت
fixed bridge
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed-wing
هواپیمای بال ثابت
fixed bridge
پل ثابت
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed support
تکیه گاه گیردار
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed casement
قاب ثابت
fixed asset
دارائی ثابت
fixed weight
وزن ثابت
fixed system
توزیع ثابت اب
fixed capital
سرمایه ثابت
fixed support
بردگاه گیردار
fixed beam
تیر دوسر گیردار
fixed beam
تیر گیردار
carbon fixed
کربن ثابت
Price are fixed here .
دراینجا قیمتها ثابت هستند
we fixed in the town
در شهر ماندیم
fixed arch
طاقثابت
fixed winglet
بالچهثابت
fixed platform
سکویثابت
fixed jaw
اهرم ثابت
fixed blade
تیغهثابت
carbon fixed
ذغال ثابت
fixed bayonet
سرنیزهثابت
fixed beam
تیر دو سر گیردار
fixed beam
تیر ثابت
fixed assets
دارائیهای ثابت
fixed assets
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets
داراییهای ثابت
fixed area
ناحیه ثابت
fixed ammunition
مهمات ثابت
fixed-wing
بال ثابت
fixed base
پایهثابت
fixed wing
هواپیمای بال ثابت
fixed inputs
نهادههای ثابت
fixed inputs
منابع ثابت
fixed investment
سرمایه گذاری ثابت
fixed length
با درازای ثابت
fixed resources
منابع ثابت
fixed light
چراغ ثابت
fixed material
مواد پایدار
fixed pivot
لولای ثابت
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed point
ممیز ثابت
fixed point
با ممیز ثابت
fixed factor
عوامل تولید ثابت
fixed point
نقطه ثابت
fixed portion
سهام معینه
fixed portion
فرض
fixed income
درامد ثابت
fixed idea
تعصب
fixed cost
هزینه ثابت و معین
fixed davit
قایق بالابر ثابت
fixed davit
جرثقیل ثابت
fixed davit
davit gantrytype : syn
fixed disk
دیسک ثابت
fixed echo
اکوی ثابت
fixed echo
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed ersistor
مقاومت ثابت
fixed factor
عوامل ثابت تولید
fixed field
میدان ثابت
fixed fire
اتش متمرکز
fixed fire
اتش نشان شده
fixed format
قابل ثابت
fixed geometry
هواپیمایی با بال ثابت
fixed head
با نوک ثابت
fixed idea
فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed price
قیمت ثابت
fixed radix
با مبنای ثابت
fixed shell
گلوله متصل
fixed reticle
عدسی ثابت دوربین
fixed supply
عرضه ثابت
fixed reticle
تار موی ثابت زاویه یاب
fixed star
ثوابت
fixed star
ستاره ثابت
fixed spool
قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed spacing
فاصله دهی ثابت
fixed round
فشنگ کامل
fixed round
فشنگ ثابت
fixed property
سرمایه ثابت
fixed stock
مالک انحصاری سهام
fixed storage
انباره ثابت
fixed property
اموال غیر منقول
fixed storage
حافظه ثابت
fixed stars
ثوابت
fixed cost curve
منحنی هزینه ثابت
fixed length record
رکورد با درازای ثابت
fixed size records
رکوردهای با اندازه ثابت
fixed head disk
دیسک با نوک ثابت
fixed point notation
نشان گذاری با ممیز ثابت
fixed ground water
اب زیرزمینی ماندگار
fixed head disk
گرده با نوک ثابت
fixed-gear bicycle
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
fixed wheel gate
دریچه قرقرهای با محورثابت
heirs having fixed shares
ذوالفرائض
fixed exchange rate
نرخ ثابت ارز
fixed exchange rate
نرخ مبادله ثابت ارز
total fixed cost
کل هزینه ثابت
fixed wing aircraft
هواپیما با بال ثابت
fixed end moment
لنگر گیرداری
fixed word length
کلمه با طول ثابت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com