English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fixed distance marking خطمقطعثابت
Other Matches
marking علامت گذاری
marking نشان دار سازی نشان
play marking حرکات تهاجمی
pavement marking نشانه گذاری راه
marking nut بلادر
marking round گلوله نشان کننده
marking round تیر نشان کننده
marking panel پرده علامت گذاری مین
marking panel پرده مخابرات
marking panel پرده شناسایی
marking iron داغ اهن
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
marking guage خط کش تیره دار
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
compartment marking سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
marking guage پیمایه
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
marking ink مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
road marking نشانه گذاری راه
road marking علامت راه
frequency marking مارکاژ فرکانس
holding area marking نشانگرمنطقهغیرمجاز
penalty area marking علامتزمینپنالتی
runway designation marking خطتشخیصباندفرودگاه
loss marking operation عملکرد زیانبار
runway touchdown zone marking علامتتماسهواپیمابازمین
chisel marking fine lines پرداز
to keep one's distance اشنایی نکردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
to keep one's distance دوری جستن
known distance فاصله معلوم
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
distance مسیر مسابقه
distance برد سلاح
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance بعد دورکردن
distance دوری
distance فاصله
distance مسافت
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance بعد
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
known distance مسافت معلوم
sight distance طول دید
distance wadding لایی جازم
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
signal distance فاصله علامتی
ecological distance فاصله بوم شناختی
skip distance خیز موج
focal distance فاصله کانونی
social distance فاصله اجتماعی
f. distance or length فاصله کانونی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
supporting distance مسافت پشتیبانی
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
time distance زمان عبور ستون
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
sight distance فاصله دید
sight distance مسافت دید
safe distance فاصله بی خطر
internuclear distance فاصله بین هستهای
image distance عرض تصویر
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
haul distance فاصله حمل
frequency distance فاصله فرکانس
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
offset distance فاصله برون محوری
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
polar distance فاصله قطبی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
safe distance مسافت امن اطراف مین
shouting distance فاصله صدا رس
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
distance wadding لایی
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance دارای مسافت دور
unit distance با فاصله واحد
distance travelled مقدارطیشده
distance scale مقیاسمسافت
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
zenith distance ارتفاع راس القدم
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
distance light نورافکن
linear distance خط هوایی
air distance مسافت هوایی
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
long-distance دارای مسافت زیاد
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
distance meter بعد سنج
long distance راه دور
long distance از راه دور
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance ازراه دور تلفن کردن
long distance دارای مسافت زیاد
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance دارای مسافت دور
long-distance راه دور
long-distance از راه دور
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
angular distance فاصله زاویهای
weaving distance طول تقاطع
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers طول دوران
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance line طناب تنظیم فاصله
distance man دونده استقامت
distance runner دونده استقامت
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
training distance مسافت تمرین
distance meter فاصله سنج
distance protection وسیله حفافت فاصله
distance receptor گیرنده دوربرد
to step a distance قدم کردن
distance vision دید دوربرد
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
bond distance طول پیوند
buffer distance حاشیه امنیت
buffer distance محوطه امنیت
distance post قرارگاهمحلمسابقه
center distance فاصله مرکزی
center distance فاصله ازمرکز
code distance فاصله رمز
coherence distance فاصله همدوسی
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
well fixed پولدار
well fixed دارا
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
well fixed ثروتمند
well fixed خوب تثبیت شده
fixed قطعی
fixed گیردار
fixed ماندنی
fixed مقطوع
fixed ثابت
fixed معین
fixed ماندنی مقطوع
fixed ثابت شده
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
stopping sight distance فاصله دید ایست
total stopping distance طول ایست کامل
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance طول دید
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
long distance cable کابل ارتباطی
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
half-distance line خطنیمفاصله
long distance line خط ارتباطی
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
long distance reception دریافت دور
long distance supply تغذیه مسافت دور
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed casement قاب ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed cost هزینه ثابت و معین
fixed capital سرمایه ثابت
fixed davit davit gantrytype : syn
fixed costs هزینههای ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed echo اکوی ثابت
fixed davit قایق بالابر ثابت
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs هزینههای سرمایهای
fixed condenser خازن ثابت
fixed capacitor خازن ثابت
fixed budget بودجه ثابت
we fixed in the town در شهر ماندیم
carbon fixed ذغال ثابت
carbon fixed کربن ثابت
fixed wing بال ثابت
fixed arch طاقثابت
fixed base پایهثابت
fixed bayonet سرنیزهثابت
fixed jaw اهرم ثابت
fixed platform سکویثابت
fixed winglet بالچهثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com