Dictiornary-Farsi | fixed word length computer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fixed word length computer	کامپیوتر با طول کلمه ثابت


Other Matches

fixed word length	کلمه با طول ثابت
variable word length computer	کامپیوتر با طول متغیر کلمه
fixed length	با درازای ثابت
fixed length record	مدرک با درازای ثابت
fixed length record	رکورد با درازای ثابت
fixed length record	رکورد باطول ثابت
word length	درازای کلمه
word length	طول کلمه
variable word length	طول کلمه متغیر
fixed program computer	computer program wired
computer word	کلمه کامپیوتری
word oriented computer	کامپیوتر کلمه گرا
Half – length ( full – length) portrait .	عکس نیم قد ( تمام قد )
He is a man of his word . He is as good as his word .	قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word.	حرفش حرف است
length	بعد
length	فاصله
length	مدت
length	درجه
length	قد
length	طول
length	درازا
length	مسافت
length	تعداد حروف یا بایتها در یک فایل ذخیره شده
at length	مفصلا`
at length	بتفضیل
length	طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
length	تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
at length	بالاخره
length	کل تعداد حروف در فیلدهای مختلف در رکورد ذخیره شده
length	شماره بیتها که یک ثبات را می سازند
length	خط با طول جر حرف دارد
length	تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
length	تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
length	تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length	طول بدن اسب
length overall	طول ساختمان
overall length	طول کلی
whole length	تمام قد
length	تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
length overall	طول کلی
at length	بدرازا سرانجام
fixed	ثابت
well fixed	پولدار
well fixed	خوب تثبیت شده
well fixed	ثروتمند
fixed	مقطوع
fixed	ماندنی
fixed	ثابت شده
fixed	ماندنی مقطوع
fixed	معین
I'll get you all fixed up.	همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed	قطعی
fixed	گیردار
well fixed	دارا
in the length of time <adv.>	در طول زمان
attenuation length	طول تضعیف
bearing length	طول یاطاقان
block length	درازای بلوک طول بلوک
block length	درازای کنده
at full length	دراز کشیده
arm's length	مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
arm's length	معاملات ازاد
braking length	طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
to keep at arms length <idiom>	رو ندادن
at arm's length	در دسترس
at arm's length	در بازورس
at full length	مفصلا`
at full length	بتفصیل
block length	طول کندهای طول بلاک
bond length	طول پیوند
double length	با طول مضاعف
double length	طول مضاعف
excess length	طول اضافی
excess length	طول افزوده شده
executive length course	زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
f. distance or length	فاصله کانونی
field length	درازای میدان
zero length launching	نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
file length	درازای پرونده
to keep at arms length	دوری کردن از
to keep at arms length	اشنائی نکردن با
wave length	طول موج
coherence length	طول همدوسی
variable length	با درازای متغییر
cut to length	بصورت طولی بریدن
cut to length	طولی بریدن
to measure one'd length	رو بزمین خوابیدن
to measure one'd length	دمر خوابیدن
shoulder-length	مویبلند
half length	نیم پیکر
full-length	تمام قد
arc length	طول کمان [ریاضی]
focal length	فاصله کانونی دوربین یاعدسی
focal length	طول کانونی
focal length	فاصله کانونی
floor length	رسیده بکف
floor length	اندازه کف
floor length	هم کف
register length	درازای ثبات
string length	طول رشته
half length	تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
half length	نصف درازا
grip length	طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
edge length	درازای لبه [ریاضی]
gage length	طول قطعه مورد ازمایش
full length	نماینده تمام قدانسان
full length	قدی
full length	تمام قد
flange length	طول لبه
length contraction	انقباض طول
length dimension	بعد
line length	طول سطر
length of buttress	درازای پشتبند
length of column	طول ستون
length of dam	طول سد
length of time	مدت
length of time	طول زمان
line length	طول خط
joint length	طول اتصال
it is of variable length	درازای ان متغیر
record length	طول رکورد
record length	درازای مدرک
it is of variable length	طول ان تغییر میکند
pulse length	درازای تپش
multiple length	با درازی چندگانه
nominal length	طول نامی
instruction length	طول دستورالعمل
fixed condenser	خازن ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed bridge	پل ثابت
fixed wing	بال ثابت
fixed bridge	پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed budget	بودجه ثابت
fixed winglet	بالچهثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
we fixed in the town	در شهر ماندیم
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
Price are fixed here .	دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed casement	قاب ثابت
fixed cost	هزینه ثابت و معین
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed beam	تیر دوسر گیردار
fixed beam	تیر گیردار
fixed beam	تیر دو سر گیردار
fixed wing	هواپیمای بال ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed assets	درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed arch	طاقثابت
fixed-wing	بال ثابت
fixed-wing	هواپیمای بال ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
fixed base	پایهثابت
fixed bayonet	سرنیزهثابت
fixed blade	تیغهثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed jaw	اهرم ثابت
fixed platform	سکویثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
fixed supply	ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed star	ستاره ثابت
fixed support	تکیه گاه گیردار
fixed property	اموال غیر منقول
fixed system	توزیع ثابت اب
fixed weight	وزن ثابت
fixed price	قیمت ثابت
fixed portion	فرض
fixed portion	سهام معینه
fixed point	نقطه ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
fixed spool	قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed point	ممیز ثابت
fixed supply	عرضه ثابت
fixed storage	حافظه ثابت
fixed property	سرمایه ثابت
fixed star	ثوابت
fixed spacing	فاصله دهی ثابت
fixed shell	گلوله متصل
fixed stars	ثوابت
fixed round	فشنگ ثابت
fixed round	فشنگ کامل
fixed reticle	تار موی ثابت زاویه یاب
fixed reticle	عدسی ثابت دوربین
fixed resources	منابع ثابت
fixed stock	مالک انحصاری سهام
fixed storage	انباره ثابت
fixed radix	با مبنای ثابت
fixed pivot	محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed fire	اتش نشان شده
fixed fire	اتش متمرکز
fixed field	میدان ثابت
fixed factor	عوامل ثابت تولید
fixed factor	عوامل تولید ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed costs	هزینههای سرمایهای
fixed echo	انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed echo	اکوی ثابت
fixed disk	دیسک ثابت