Dictiornary-Farsi | flame proof | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 181 (9 milliseconds)

English	Persian
flame proof	ضد شعله


Other Matches

flame	شعله زدن زبانه کشیدن
flame	ارسال پیام نامناسب به کاربر
flame	برافروختگی
old flame	فردیکهبااورابطهرمانتیکداشتهاید
flame out	قطع احتراق
to flame up	سرخ شدن
flame	مشتعل شدن تابش
flame	شعله
flame	زبانه اتش
flame	الو
flame	تب وتاب
to flame up	بهیجان امدن
flame	شورعشق
carburizing flame	شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
lurid flame	شعله تیره
heating flame	شعله
flame safety	ایمنی در مقابل شعله اتش
gas flame	لامپ گازی
flame scraf	با شعله پهن کردن
gas flame	چراغ گازی
flame test	محک شعله
flame tree	درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
flame spray	تزریق کردن شعلهای
flame photometer	نورسنج شعلهای
flame cleaning	تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
flame braze	زرد جوش کردن
flame thrower	شعله افکن
flame cultivator	دستگاه مخصوص سوزاندن علف
flame cut	با جوش بریدن
flame cutting	جوش بری [مهندسی]
flame damper	شعله خفه کن
flame harden	با شعله سخت کردن
flame holder	شعله نگهدار
flame photemetry	نورسنجی شعلهای
lurid flame	شعله دودنما
neutral flame	شعله خنثی
flame-thrower	اتش پاش
white flame	شعله سفید
to fan the flame	اتش رادامن زدن
to fan the flame	نمک برزخم پاشیدن
reducing flame	شعله احیاگر
flame hardening	سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
flame spreader	شعلهپخشکن
oxidizing flame	شعله اکساینده
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
flame projector	اتش پاش
flame-throwers	اتش پاش
to fan the flame	برشدت چیزی افزودن
flame ionization detector	اشکارساز یونش شعلهای
rate of flame propagation	سرعت انتشار شعله
flame adjustment wheel	چرخ تنظیم شعله
to pour oil on the flame	نمک بر زخم پاشیدن
multi flame burner	اجاق چند شعله
oxy hydrogen flame	شعله اکسی ئیدروژن
to pour oil on the flame	اتش خشم را دامن زدن
acetylene oxygen flame	شعله استیلن اکسیژن
to pour oil on the flame	دعوارا سخت کردن
rate of flame propagation	سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
hydrogen flame detector	اشکارساز شعلهای هیدروژن
of proof	ازرموده
of proof	سوراخ نشدنی
proof	اثبات [ریاضی]
in proof of	برای اثبات
proof	اثبات
proof	محک
proof	مقیاس خلوص الکل
proof	چرکنویس
proof	نشانه مدرک
proof	مدرک
proof	قطعی
proof	گواه
proof	دلیل
proof	برهان
thief proof	محفوفاز دزد
sound proof	ضد صوت
thief proof	دزد نخور
to bring to the proof	ازمودن
proof reader	غلط گیری کننده
to bring to the proof	محک زدن
to bring to the proof	به تجربه رساندن
smoke proof	غیر قابل نفوذ دود
slip proof	مقام در برابر لغزش
proof reader	مصحح
proof sheet	نمونه غلط گیری
proof spirit	الکل خالص
proof weather	هوا پایدار
rain proof	ضد باران
rust proof	پادزنگ
rust proof	ضد زنگ
rust proof	غیر قابل زنگ زدن
shell proof	ضد گلوله
shell proof	مقاوم در مقابل گلوله
shell proof	ضد نفوذ گلوله
acid proof	ضد اسید
to bring to the proof	ازمایش کردن
to bring to the proof	امتحان کردن
clear proof	بینه
bullet-proof	ضد گلوله
bullet-proof	پاد گلوله
bullet-proof	ضد گلوله کردن
damp-proof course	عایقرطوبتی-ایزوله
Proof – reading.	غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
proof by contradiction	برهان خلف [ریاضی]
lean-to proof	بام سینه دیواری
weather proof	محفوظ از اثرهوا هوا نخور
water proof	رطوبت ناپذیر
acid proof	ثبات اسیدی
accident proof	علت وقوع حادثه
to pull a proof	نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof	نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof	ازمودن
to put to proof	ازمایش کردن دراوردن
to put to proof	امتحان کردن محک زدن
to put to proof	به تجربه رساندن
water proof	دافع اب
shock proof	ضد ضربه
proof of laziness	نشانه تنبلی
fire proof	ضد اتش
he was proof against harm	اسیب بردار نبود
he was proof against harm	هر اسیبی را دفع میکرد
heat proof	نسوز
burden of proof	مسئوولیت اثبات ادعا
burden of proof	وفیفه اثبات
high proof	سنگین
high proof	تند
high proof	برنده
heat proof	ضداتش
burden of proof	بار اثبات
immersion proof	وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
cannon proof	ضد گلوله
galley proof	نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
fracture proof	مقاوم در برابر شکستگی نشکن
fire proof	نسوز
explosion proof	ازمایش- انفجار
explosion proof	پوشش ضد انفجار
earthquake proof	ضد زلزله
document in proof	دلیل مستند
damp proof course=	لایه نمگیر
damp proof course=	لایه نمبند
damp proof	نمگیر
damp proof	نمبند
clear proof	دلیل واضح
cannon proof	ضد گلوله توپ
foundry proof	نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
break proof	ازمایش شکست
in proof of his statement	برای اثبات گفته خود
alkali proof	مقاومت محلول سوزش اور
air proof	هوا ناپذیر
smoke proof	ضد دود
onus of proof	بار اثبات
bomb proof	ضد بمب
plate proof	نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
proof load	بار ازمایشی
proof of debt	دلیل طلب
proof of debt	سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
bomb proof	پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
proof of laziness	دلیل تنبلی
indirect proof	برهان غیرمستقیم
light proof	ضد نور
it is proof against cold	سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
lead proof	ارائه دلیل کردن
leak proof	متراکم
damp proof membrane	پوسته نمبند
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
proof is the result of evidenc	دلیل نتیجه مدرک است
earthquake proof foundation	غیر مقاوم درمقابل زلزله
earthquake proof foundation	شالوده ضد زلزله
acid proof floortile	کاشی ضد اسید
high proof spirit	عرق سنگین
heat proof quality	حالت نسوزی
acid proof paint	رنگ ضد اسید
the burden of proof rests with	اثبات ادعا بر عهده مدعی است
acid proof wire	سیم ضد اسید
acid=proof galosh	گالش ضد اسید
heat proof quality	ثبات حرارتی
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
acid proof brick	آجر ضد اسید
the burden of proof rests with claimant	البینه علی المدعی
the burden of proof rests of claimant	بار اثبات بر عهده شاکی است
acid proof floor tile	موزاییک ضد اسید

flame proof

ضد شعله