English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
English Persian
flash photography عکاسی شب بابرق
Other Matches
photography عکاسی
photography عکسبرداری
photography لوازم عکاسی
bombardment photography عکاسی از بمباران هوایی
spectrozonal photography عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
aerial photography عکاسی هوائی
dicing photography عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
documentary photography تصویر روشن
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
documentary photography عکس واضح وروشن
air contographic photography عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
comouflage detection photography نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
continuous strip photography عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
in a flash درانی
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
in a flash بیک چشم برهم زدن
flash معدن موازی سریع A/D.
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash تلالو تاباندن
flash فلاش عکاسی
flash زودگذشتن
flash تشعشع
flash بروز ناگهانی جلوه
flash لحظه
flash یک ان
flash روشنایی مختصر
flash برق
flash پیام انی یا برق اسا
flash نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash تابش انی
flash درخش
flash فلاش
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash تاباندن
flash برق زدن
flash درخشیدن
flash reducer کم کننده شعله باروت
flash ranging مسافت یابی نوری
flash in the pan <idiom> ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash point نقطه احتراق
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point نقطه اشتعال
flash reducer کم کننده برق دهانه توپ
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
light flash فلاش نور
x ray flash فلاش رونتگن
helium flash جرقه هلیومی
flash weld جوش شعلهای
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash hider مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash signal سیگنال فلاش
flash signal علامت فلاش
flash suppressor شعله پوش
flash photolysis نورکافت درخشی
flash message پیام برق اسا
flash color زمینه
flash color رنگ اصلی
flash color رنگ مبنا
flash card ورقه تمرین بصری
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
electronic flash فلاش الکترونی
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash flood سیل برق اسا
flash floods سیل برق اسا
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze چاشنی الکتریکی
flash message پیام انی
flash light نور برق
flash light چراغ قوه
flash lamp لامپ پر نور عکاسی
flash in the pan جوشش انی وبی نتیجه
flash in the pan کوشش بیهوده
flash house دزدخانه جنده خانه
flash house جایگاه دزدان
flash hook قلاب گوشت
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash butt welding جوشکاری لب به لب
flash to bang time فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash to bang time زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash point tester ازمایش کننده نقطه اشتعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com