Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
flat compound generator
مولد مرکب تخت
Other Matches
compound wound generator
مولد مرکب
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
compound
اتصال کمپوند
compound
اتصال مرکب
compound
سازش کردن
compound
تصفیه کردن
compound
فرم پیادهای مرکب
compound
ماده مرکب
compound
ترکیب شیمیایی
compound f.
شکستگی استخوان بازخم
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
compound
تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compound
چنیدین فایل که در یک فایل جمع می شوند
compound
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compound
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
compound
امیزه
compound
حیاط
compound
عرصه
compound
ترکیب
compound
عرصه حیاط
compound
: محوطه
compound
بلوردوتایی
compound
لفظ مرکب
compound
چند جزئی جسم مرکب
compound
مرکب
compound
کمپوند
compound
جسم مرکب
compound
: ترکیب کردن امیختن
compound
محوطه
compound
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compound
کمپ
compound
اردوگاه
compound helicopter
هلی کوپتر مرکب
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
compound eye
چشم مرکب
compound curve
انحناء مرکب
compound converter
تبدیل گر مرکب
compound compression
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
compound lens
عدسی مرکب
compound magnet
مغناطیس مرکب
addition compound
ترکیب افزایشی
compound motion
حرکت مرکب
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
compound probability
احتمال مرکب
compound complex
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
compound coil
سیم پیچ کمپوند
compound number
عدد مرکب
[ریاضی]
bicyclic compound
ترکیب دو حلقهای
binary compound
ترکیب دوتایی
cage compound
ترکیب قفسی
carbocyclic compound
ترکیب کربوسیکلی
chemical compound
ترکیب شیمیایی
chiral compound
ترکیب کایرال
cluster compound
ترکیب خوشهای
commutator compound
خمیر جابجاگر
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
compound bending
خمش مرکب
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
compound catenary
اویزانداری مرکب
compound circuit
مدار مرکب
bibary compound
جسم مرکب دوعنصره
compound riposte
ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
polar compound
ترکیب قطبی
nonaromatic compound
ترکیب نااروماتیک
monosubstituted compound
ترکیب تک استخلافی
ionic compound
ترکیب یونی
interstitial compound
ترکیب درون شبکهای
intermediate compound
ترکیب واسطه
intercalation compound
ترکیب بین لایهای
insulating compound
مواد عایق
hydrophobic compound
ابگریز
hydrophobic compound
ترکیب ابگریز
hydrophilic compound
اب دوست
hydrophilic compound
ترکیب اب دوست
glazing compound
بتونه شیشه بری
glazing compound
بتونه
saturated compound
ترکیب سیر شده
sealing compound
مواد ضد نشت
sealing compound
مصالح سیلکوت
compound statement
جمله مرکب
compound sugar
اولیگوساکارید
compound unit
همساخت
curing compound
مایه عمل اورنده
cyclic compound
ترکیب حلقهای
organometallic compound
ترکیب الی فلزی
distribution compound
ترکیب دو استخلافی
compound leaves
رگهایمرکب
compound bow
کمانترکیبی
compound fractures
شکستگی باز
compound fracture
شکستگی باز
volatile compound
ترکیب فرار
unsturated compound
ترکیب سیرنشده
to orient compound
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
sealing compound
مایع درز بند
gas compound
ترکیب گازی
acyclic compound
ترکیب ناحلقهای
compound girder
تیر حمال مرکب
compound interest
ربح مرکب
organic compound
مواد شیمیایی
absorption compound
ترکیب شیمیایی جذب کننده
organic compound
مواد آلی
achiral compound
ترکیب ناکایرال
compound interest
بهره مرکب
abrasive compound
مواد سایشی از جنس سیلیکات های آهن و آلومینیوم
bicyclo compound
ترکیب دو حلقهای
comppression molding compound
قالب گیری تراکمی
compound wound motor
موتور با سیم پیچی کمپوند
compression molding compound
قالب گیری تراکمی
differential compound winding
سیمپیچ مرکب تفاضلی
compound field winding
سیم پیچ اهنربایی مرکب
fire proofing compound
اشتعال کاه
cumulative compound winding
سیم پیچ مرکب جمع پذیر
air entraining compound
هوا کشیدن
aromatic aliphatic compound
ترکیب اروماتیک- الیفاتیک ارن
joint filling compound
مواد درزبندی
compound wound motor
موتور مرکب
open chain compound
سیستم باز
flat
قسمتی از یک عمارت
flat
صاف
flat
مسلح
flat
تخت
flat
بی مزه
flat
قسمت پهن
flat
:
flat
دشت اپارتمان
flat
پنچری طایر عکس ساده و یکدست
flat
جلگه
I wI'll go flat out to do it.
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
flat h
تخت اچ
out of flat
ناهموار
flat
تخت پهن
flat
یکدست
flat
مسطح
flat
هموار
flat
صاف بی تنوع
flat
یک دست
flat
خنک
flat
ثابت یا تغییر نکردنی
flat out
حداکثر سرعت
flat
پایین
flat
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
flat
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat-out
<idiom>
آشکارا
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
flat
نرم
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
in nothing flat
<idiom>
سریعا
flat
تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
flat
یکنواخت پایین دست
flat
پل کشتی
flat
اپارتمان
flat
فایل دو بعدی از داده ها
flat
سکو
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
تماس دو لبه اسکیت
generator
دینام ژنراتور
generator
زایاد
generator
زاینده
generator
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generator
ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
generator
ژنراتور
generator
مولد برق
generator
دستگاه مولد برق
generator
دینام موسس
generator
مولد
generator
وسیله تولید الکتریسیته
generator
مولد برق دینام اتومبیل
compound leverage floor jack
اهرم بالابر قیچی شکل
compound leverage floor jack
اهرم بالابر ترکیبی
differential compound wound motor
موتور با سیم پیچ کمپوندتفاضلی
three phase compound commutator motor
موتور کموتاتور کمپوند سه فازه
flat weld
جوش مسطح
as flat as a pancake
<idiom>
مثل کف دست
[صاف]
flat roof
بام مسطح
flat seizing
بستن تخت
flat sewing
شلال کردن
I have a flat
[tire]
.
من پنچر کرده ام.
flat weave
تخت بافت
flat silver
فروف نقره
flat slab
دال قارچی
flat trajectory
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
flat weave
جاجیم
flat washer
واشر تخت
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
flat trajectory
خط سیر کشیده
oil flat
دوبه نفت کش
I've a flat tyre.
یک طایر اتومبیلم پنچر شده است.
flat part
قسمتمسطح
flat sheet
ملافهتخت
flat shuttle
ماکوپهن
flat broke
<idiom>
بی پول
flat tip
نوکسطح
fall flat
<idiom>
شکست خوردن
flat truck
باریمسطح
A flat joke .
شوخی بی نمک
flat cap
کلاهمردانهپارچهاینوکتیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com