Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
flip side
پشت صفحهی گرامافون
flip side
بخش ثانوی هرچیز
flip side
پشت هرچیز
Other Matches
flip
ضربت سبک وناگهانی
flip
تلنگر
flip
پر رو
flip
جسور
flip
:گستاخ
flip
تلنگر زدن
flip
:
flip out
<idiom>
از کوره در رفتن
flip
پشتک در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش طول با پشتک به جلو در هوا
flip
وارو
flip
از خود بیخودشدن
flip
پاس سریع و کوتاه
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
flip pass
پاس کوتاه از زیر بازو پاس سریع با استفاده از مچ
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
flip turn
برگشت انتهای استخر
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip turn
سالتو
moebius flip
پشتک از جلو یا عقب در پرش
flip flop
فلیپ فلاپ
flip flop
چرخ فلک
rs flip flop
الاکلنگ ار اس
back flip
نیم وارو
back flip
شیرجه پشتک وارو
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
نیم وارو
flip-flopping
نیم وارو
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
نیم وارو
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
sr flip flop
الاکلنگ اس ار
flip one's lid
<idiom>
خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
flip flop
علمیات نرمش
flip flop
باصدای چلپ چلوپ
flip flap
معلق
flip flap
یکجورترقه یا اتش بازی پشتک
d flip flop
الاکلنگ نوع دی
to flip a coin
شیریاخط کردن
t flip flop
الاکلنگی "تی "
flip flop
حرکت تندپرنده وهواپیما
flip-flop
نیم وارو
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
toggle flip flop
الا کلنگ ضامنی
clocked flip flop
الاکلنگ با سنجش زمان
sign flip flop
الاکلنگ علامت نما
monostable flip flop
الاکلنگ تک پایا
side out
خراب کردن سرویس
side by side
پهلو به پهلو
along side of
درقبال
right side up
وارونه
right side up
پشت رو
over the side
خارج از ناو
On that side .
درآن طرف
along side of
دربرابر
out side of
جز غیراز
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
in side
سمت سرویس زمین اسکواش
in side
سمت سرویس زمین
he is on our side
طرفدار مااست
he is on our side
طرف ما
near side
سمت چپ اسب
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
off side
خارج از خط
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
on side
در داخل خط خارج نشده
side out
خطای سرویس
on side
پایان بازی
along side of
درپهلوی
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
side
سمت کنار
side
پهلو کناره
side
جنب جانب
side
سو
side
سمت
side
پهلو
on one side
<adv.>
یکی انکه
on one side
<adv.>
در یک طرف
on the other side
<adv.>
از سوی دیگر
on the other side
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
درمقابل
side
طرفداری کردن از
on the other side
<adv.>
طور دیگر
side
ضلع
side
جهت
side
در یکسو قرار دادن
side
طرف
side with
<idiom>
عاشق چیزی بودن
side
بر
along side
در پهلو
along side
در کنار
along side
تا کنار
side
کناره
side
تیم
along side
پهلو به پهلوی
side ward
ضلعی
the right side of a fabric
روی پارچه
side tone
سایدتون
side ward
پهلویی
side ward
ازپهلو
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
spear side
سلاله ذکور
spear side
طرف پدری
face side
سطحرویه
sit at my side
درپهلوی من بنشینید
sunny side up
فقط یک طرفش پخته
side whiskers
سبیل چخماقی
side weir
سرریز کناری
side ward
یک بری
side wall
دیوار پهلویی
side walk
پیاده رو
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
side slip
بچه حرامزاده
side slip
یک برشدن یا سر خوردن
side show
موضوع فرعی
side show
نمایش فرعی
side screen
چادر افتاب گیر
side reflector
منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
side reflector
پرتوافکن کناری
side reaction
واکنش جانبی
side post
قائمه
side post
باهو
side post
بائو
side party
گروه رنگ زن
side overlap
پوشش جانبی عکس هوایی
side step
کنار رفتن
side step
گریز
side step
سویگام
side view
نمای جنبی
side view
نمای پهلویی
side view
نمای جانبی
side view
از پهلو
side view
نیمرخ
side veiw
نیمرخ
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
side effects
آثار جانبی
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
side sweep and over under
فن تندر
side stream
ریزابه
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
side tone
صدای جانبی گوشی
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
(on the) safe side
<idiom>
سخت سرزنش کردن
side mirror
آینهجانبی
side lane
راهعبورجانبی
side ladder
پلههایجانبی
side judge
راهعبورجانبی
side handrail
دیلدستیداخلی
side handle
دستهجانبی
side footboard
پلکانعمودیجانبی
side face
سطحجانبی
side electrode
الکترودکناری
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
side panel
حاشیهکناری
side plate
پیشدستی
sunny-side up
<idiom>
تخم مرغ نیمرو
side effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
to which side do I have to turn?
به کدام طرف باید بپیچم؟
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
I have a pain in my side.
پهلویم درد می کند
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
on the sunny side .
درسمت آفتاب رو
side vent
منفذکاری
side horse
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
side rail
ریلکناری
nap side
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
epistle side
[محراب در گوشه جنوبی کلیسا]
to slide to the side
به آنطرف سریدن
side effects
اثرهای جانبی
weather side
سمت بادگیر
side span
دهانهجانبی
weak side
حمله باتعداد کم جبههای با تعدادکمتر بازیگر
weak side
زمین دور از توپ
to win over to one's side
غالب امدن بر
to win over to one's side
مجذوب خود کردن
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
side-splitting
رودهبر کننده
side-splitting
از ته دل
Gospel side
[قسمت شمالی محراب یا کلیسا]
side door
درداخلی
side chapel
دیوارهکلیسایکوچک
ship's side
کنارهکشتی
sea side
کناردریا
Queen's side
سمتملکه
prompt side
قسمتاضطراری
King's side
سمتشاه
half-side
نصفیکطرف
basin side
لبهآبگیر
supply-side
عرضهای
supply-side
نمادشی
to be on the safe side
باقی نباشد
side-effect
اثر فرعی
side-effect
نتیجه جانبی
lee side
ward lee : syn
lee side
سمت پناه
king side
جناح شاه شطرنج
side-effects
اثر فرعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com