English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English Persian
floating axle محور نوسان
Other Matches
axle محور
axle محور انتقال
axle اکسل
axle محور صاف
axle اکسل محور
axle محور سیم کشی
axle اسه
axle میله
axle چرخ
back axle اکسل عقب
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
crank axle محور لنگ
driving axle محور گرداننده
driving axle اکسل گرداننده
back-axle محور عقب
axle tree میله میان دو چرخ
axle box محوردان
axle box انگشتی محور
axle journal سرمحور
axle journal یاطاقان گرد اکسل
axle pin سگدست
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
axle pin میل محور
back axle محور عقب
driving axle محور رانش
rear axle محور چرخ عقب
steering axle میله فرمان
front axle اکسل جلو
tubular axle محور توخالی
steering axle میل فرمان
swinging axle محور تاب خور
front axle bearing یاطاقان اکسل جلو
front axle drive محرک اکسل جلو
front axle housing پوسته اکسل جلو
front axle suspension اویزش یا تعلیق اکسل جلو
rear axle drive محرکه چرخ عقب
rear axle casing پوسته محور عقب
back driving axle محور گرداننده عقب
rear axle shaft محور چرخ عقب
floating شناور
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating شناوری
floating صاف کردن
floating لیسه کردن
floating اضافی
floating سیال مواج
floating متغیر
floating جابجا شده
floating فاقدوسیله اتصال
floating مواج
floating متحرک برروی اب
floating متحرک
floating نوک پرواز کننده
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating غوطه ور
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating policy بیمه نامه متغیر
floating rates نرخهای بارهای دریایی
floating reamer برقو یا جدار تراش متحرک
floating reserve احتیاط سیال
floating trade تجارت دریایی
floating tool ابزار متحرک
floating reticle عدسی مواج
floating screed شمشه گچی
floating ribs دندههای ازاد
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating population جمعیتشناور
floating roof سقفشناور
floating rib (2) دندهآزادجناقسینه
floating head تیغهمسطح
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating sleeve آستینبلندآزاد
floating point ممیز شناور
floating aquatics ابزیان شناور
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating dock حوض شناور
floating drydock حوضچه شناور خشک
floating point با ممیز شناور
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating fundation پی شناور
floating grid شبکه شناور
floating gyro ژایرو شناور
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating debt بدهی متغیر
floating crane جرثقیل متحرک
floating charactep دخشه شناور
floating audress نشانی شناور
floating base پایگاه شناور دریایی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating bearing یاطاقان نوسان دار
floating bridge پل شناور
floating bridge پل متحرک موقتی
floating capital سرمایه متحرک
floating cargo باری که دردریا است
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating mine مین سطحی
floating mine مین شناور
floating mastic ملاط قیری
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating light انبان شناورچراغ دار
floating light کشتی فانوس دار
floating battery باتری ذخیره
floating kidney کلیه متحرک
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating point constant ثابت ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating point calculation محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
floating-roof tank مخزنسقفشناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
free floating anxiety اضطراب فراگیر
floating exchange rate نرخ شناور ارز
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating pontoon bridge پل پونتون
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating point rutine روال ممیز شناور
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
floating exchange rate نرخ متغیرارز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com