Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
Other Matches
fixed point arithmetic
حساب ممیز ثابت
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
floating point
با ممیز شناور
floating point
ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
floating point constant
ثابت ممیز شناور
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
arithmetic
افماریک
[ریاضی]
arithmetic
حساب
[ریاضی]
arithmetic mean
میانگین حسابی
arithmetic
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
arithmetic
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
arithmetic
عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
arithmetic
داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
arithmetic
علم حساب
arithmetic
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
arithmetic
بخش سخت افزاری CPU که تمام توابع ریاضی و منط قی را انجام میدهد
arithmetic
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
arithmetic
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
arithmetic
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
arithmetic
حسابدان
arithmetic
مربوط به توابع ریاضی از قبیل جمع و تفریق و تقسیم و ضرب
arithmetic
حساب
arithmetic
حسابی حسابگر
arithmetic
حسابی
arithmetic
محاسباتی
arithmetic
عمل ریاضی انجام شده توسط ALU
arithmetic mean
میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic mean
میانگین
arithmetic
فضایی در حافظه که عملوند ها را ذخیره میکند
arithmetic register
ثبات حسابی ثبات محاسباتی
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
arithmetic operator
عملگرمحاسباتی
arithmetic register
ثبات ریاضی
arithmetic unit
واحد حساب
arithmetic progression
تصاعد عددی
arithmetic register
ثبات حسابی
arithmetic progression
تصاعد حسابی
arithmetic progression
تصاعد ریاضی
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
arithmetic unit
واحد محاسبه
elementary arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
multiprecision arithmetic
ریاضیات با دقت چند گانه
modulo arithmetic
شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
modulo arithmetic
ریاضی تابعی در پایه N
modulo arithmetic
بررسی تشخیص خطا با استفاده از باقی مانده عمل ریاضی روی داده
binary arithmetic
حساب دودویی
binary arithmetic
حساب دودوئی
arithmetic statement
دستورمحاسباتی
arithmetic statement
حکم حسابی
arithmetic series
سریهای حسابی
arithmetic relation
رابطه حسابی
arithmetic expression
مبین حسابی
arithmetic expression
عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
arithmetic instruction
دستورالعمل حسابی
arithmetic instruction
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
arithmetic sequence
تصاعد حسابی
[ریاضی]
arithmetic function
تابع حسابی
[ریاضی]
arithmetic check
مقابله حسابی
arithmetic operator
اپراتور محاسباتی
arithmetic operation
عمل حسابی
arithmetic operation
عمل محاسباتی
arithmetic operation
عمل ریاضی
arithmetic method
روش حسابی
arithmetic operation
عملیات حسابی
arithmetic operator
عملگرحسابی
arithmetic operator
نشان حسابی عملگر ریاضی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
fundamental operation of arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
binary arithmetic operation
عملکرد ریاضی دودویی
arithmetic logic unit
واحد حساب و منطق
logic arithmetic unit
واحد منطق و حساب
basic operation of arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
the four basic arithmetic operations
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating
اضافی
floating
متحرک
floating
شناور
floating
شناوری
floating
صاف کردن
floating
متحرک برروی اب
floating
مواج
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating
نوک پرواز کننده
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating
علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating
غوطه ور
floating
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating
لیسه کردن
floating
سیال مواج
floating
متغیر
floating
جابجا شده
floating
فاقدوسیله اتصال
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating reticle
عدسی مواج
floating light
انبان شناورچراغ دار
floating light
کشتی فانوس دار
floating kidney
کلیه متحرک
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating harbour
لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating trade
تجارت دریایی
floating gyro
ژایرو شناور
floating grid
شبکه شناور
floating fundation
پی شناور
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating drydock
حوضچه شناور خشک
floating dock
حوض شناور
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
to stay floating
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
floating reserve
احتیاط سیال
floating reamer
برقو یا جدار تراش متحرک
floating rates
نرخهای بارهای دریایی
floating policy
بیمه نامه متغیر
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating mine
مین سطحی
floating mine
مین شناور
floating mastic
ملاط قیری
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
floating debt
بدهی متغیر
floating crane
جرثقیل متحرک
floating aquatics
ابزیان شناور
floating ribs
دندههای ازاد
floating tool
ابزار متحرک
floating reticle
تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating head
تیغهمسطح
floating rib (2)
دندهآزادجناقسینه
floating roof
سقفشناور
floating sleeve
آستینبلندآزاد
floating population
جمعیتشناور
floating voter
فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating audress
نشانی شناور
floating axle
محور نوسان
floating base
پایگاه شناور دریایی
floating charactep
دخشه شناور
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
floating cargo
باری که دردریا است
floating capital
سرمایه متحرک
floating bridge
پل متحرک موقتی
floating screed
شمشه گچی
floating battery
باتری ذخیره
floating bearing
یاطاقان نوسان دار
floating bridge
پل شناور
floating exchange rate
نرخ متغیرارز
floating-roof tank
مخزنسقفشناور
floating rate of exchange
نرخ شناور ارز
floating pontoon bridge
پل پونتون
floating exchange rate
نرخ شناور ارز
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
free floating anxiety
اضطراب فراگیر
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point
نقطه صفر
to the point
بجا
point
گوشه دارکردن
point
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
نوکدار کردن
point
نوک گذاشتن
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
بطور نامربوط
off the point
بطور بی ربط
point
خاطر نشان کردن
point
نشان دادن
point
تیزکردن
point
پایان
point
مرحله قله
point
سر
point four
اصل چهار
point four
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point
نقطه
point
نکته
point
ماده اصل
let point
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point
موضوع
point
جهت
point
درجه امتیاز بازی
point
نمره درس پوان
point
هدف
point
مسیر
point
متوجه ساختن
point
نقطه گذاری کردن ممیز
way point
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com