English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
floating sleeve آستینبلندآزاد
Other Matches
sleeve استین
sleeve موف مفصل
sleeve پوسته
sleeve جلد
sleeve پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا
have something up one's sleeve <idiom> چیزی سری نگه داشتن
sleeve بوش
sleeve مهره ماسوره
sleeve دراستین داشتن
sleeve روکش
sleeve استین زدن به
sleeve غلاف
sleeve روپوش سردست
sleeve پرچم بادنما
sleeve هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeve سردست
to twitch one by the sleeve استین کسیرا کشیدن
batwing sleeve آستینکیمانو
bishop sleeve آستینمچدار
driving sleeve مهره ماسوره
to pull any one's sleeve استین کسیرا کشیدن
driving sleeve استوانه گرداننده
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
clamping sleeve مفصل مهار کننده
sleeve brick اجر مشبک
center sleeve مرغک ماشین تراش
center sleeve مرکز مجوف
to pull any one's sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve استین کسیرا کشیدن
sleeve coupling پیوست تزویجی
sleeve coupling تزویج مفصلی
sleeve emblem علامت سردست
sleeve emblem علایم سراستین
sleeve joint اتصال با بوش
sleeve link دکمه زنجیری
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
to pull any one by the sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
laugh in one's sleeve زیر لب خندیدن
pagoda sleeve آستینپاگودا
kimono sleeve آستینکیمونو
threaded sleeve غلافپیچدار
mast sleeve روکشدکل
tailored sleeve آستینکتی
puff sleeve آستینپفی
roller sleeve روکشدورانی
set-in sleeve نوارجادکمهای
shirt sleeve آستینپیراهن
short sleeve کوتاهیآستین
insulating sleeve روکشعایقکار
hanging sleeve آستینآویزان
raglan sleeve برشحلقهآستین
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
three-quarter sleeve آستینسهربع
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
cable sleeve محلاتصالکابل
cap sleeve آستینافتاده
epaulet sleeve آستیناپلدار
flex sleeve سیمروکشدار
sleeve strap نوارسرآستین
wear one's heart on one's sleeve <idiom> نشان دادن تمام احساسات
sleeve strap loop بستنوارسرآستین
aiming post sleeve روپوش شاخص
leg-of-mutton sleeve آستینپفیبلند
aiming post sleeve غلاف شاخص
cable jointing sleeve مفصل انشعاب کابل
cable jointing sleeve موف انشعاب
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
floating مواج
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating صاف کردن
floating غوطه ور
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating نوک پرواز کننده
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating لیسه کردن
floating اضافی
floating سیال مواج
floating شناور
floating شناوری
floating متحرک برروی اب
floating فاقدوسیله اتصال
floating جابجا شده
floating متغیر
floating متحرک
floating capital سرمایه متحرک
floating axle محور نوسان
floating base پایگاه شناور دریایی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating battery باتری ذخیره
floating bearing یاطاقان نوسان دار
floating bridge پل شناور
floating bridge پل متحرک موقتی
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
floating cargo باری که دردریا است
floating audress نشانی شناور
floating aquatics ابزیان شناور
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating roof سقفشناور
floating rib (2) دندهآزادجناقسینه
floating head تیغهمسطح
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating ribs دندههای ازاد
floating charactep دخشه شناور
floating crane جرثقیل متحرک
floating debt بدهی متغیر
floating fundation پی شناور
floating mine مین شناور
floating gyro ژایرو شناور
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating kidney کلیه متحرک
floating light کشتی فانوس دار
floating grid شبکه شناور
floating light انبان شناورچراغ دار
floating point ممیز شناور
floating point با ممیز شناور
floating mine مین سطحی
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating mastic ملاط قیری
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating policy بیمه نامه متغیر
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating dock حوض شناور
floating drydock حوضچه شناور خشک
floating trade تجارت دریایی
floating reserve احتیاط سیال
floating tool ابزار متحرک
floating screed شمشه گچی
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating reticle عدسی مواج
floating population جمعیتشناور
floating rates نرخهای بارهای دریایی
floating reamer برقو یا جدار تراش متحرک
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating exchange rate نرخ شناور ارز
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating exchange rate نرخ متغیرارز
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating pontoon bridge پل پونتون
floating point rutine روال ممیز شناور
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating-roof tank مخزنسقفشناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating point constant ثابت ممیز شناور
floating point calculation محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
free floating anxiety اضطراب فراگیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com