Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English
Persian
flood risk
خطر سیل
Other Matches
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood
طغیان
flood
طغیان کردن
flood way
سیل
flood
غرق کردن
flood
سیل گرفتن
flood
سیل
flood
طوفان
flood
رو د دریا
flood
اشک
flood tide
اب مد
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
flood plain
دشت سیلابی
flood lubrication
روغنکاری سیلابی
flood gate
سد دریچهای
flood gate
بندسیلگیر
flood stage
تراز بحرانی طغیان
flood gate
ابگیره
flood control
سیل بندی
flood current
جریان مدی
flood currents
جریان سیلابی
flood currents
پندام
flood oiling
روغنکاری گردشی
catastrophic flood
سیل بلاخیز
flood discharge
بده طغیان
flood discharge
بده فزون ابی بده سیل
flood valve
شیر پر اب کن
flood volume
حجم سیل
flood walls
سیل بند
flood waters
{pl}
طغیان آب
flood currents
سیلاب
flood waters
{pl}
سیل
flash flood
سیل برق اسا
subject to the flood
دستخوش سیل
flood tide
مد
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
initial flood
پیش سیل
maximum flood
طغیان بیشینه
maximum flood
سیل بیشینه
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
The flood swepot away the bridge.
سیل پل رابرد
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge
بده حداکثرطغیان
forced flood lubrication
روغنکاری تحت فشار
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
flood level mark
داغ سیلاب
risk
دل به دریا زدن
risk
احتمال زیان و ضرر
on risk
در معرض خطر
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
risk
غرر
risk
احتمال زیان
risk
به مخاطره انداختن
risk
احتمال زیان یاخطر
risk
پذیرفتن خطر
risk
مخاطره ریسک خطر
risk
خطر امکان خطر
risk
خطر کردن
risk
خطر
risk
به خطر انداختن
risk
مخاطره
risk
ریسک
risk
خطر احتمالی
risk
احتمال خطر ریسک کردن
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
to run risk
دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
split risk
تفکیک خطر
risk taking
خطرجویی
to run risk
پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
war risk
خطر جنگ
to incur a risk
ریسک کردن
to incur a risk
ریسکی را قبول کردن
security risk
ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
run a risk
<idiom>
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
To take a chance . To risk it.
دل رابه دریا زدن
This is a calculated risk.
این یک ریسک حساب شده است
risk actually incurred
خطر محقق شده
risk taker
خطر طلب
risk lover
طرفدار خطر
risk lover
طرفدار ریسک
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
at the owner's risk
باشد
at the owner's risk
بعهده مالک
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
risk money
کسر صندوق
collision risk
خطر تصادم
degree of risk
میزان خطر
degree of risk
شدت خطر شدت قبول خطر
emergency risk
ریسک اضطراری
at owner's risk
یا حمل جنس باهمین شرط
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
risk avoider
اجتناب کننده از ریسک
risk avoider
اجتناب کننده از خطر
prohibited risk
خطر بیمه نشدنی
producer's risk
ریسک تولید کننده
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
owner's risk
ریسک صاحب کالا
market risk
خطر بازار
all risk insurance
بیمه تمام حوادث
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
war risk insurance
بیمه خطر مرگ
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com