Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
focusing ring
حلقهکانونی
Other Matches
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence
حصار گرد
focusing
تمرکز
focusing
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
focusing
کانونی
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
gas focusing
تمرکز با گاز
focusing screen
شیشه مات
focusing magnet
مغناطیس تمرکز ده
focusing glass
ذره بین جیبی
ionic focusing
تمرکز با گاز
focusing electrode
الکترود تمرکزده
focusing control
تنظیم تمرکز
focusing coil
پیچک تمرکز
automatic focusing
تمرکز خودکار
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
visual focusing
تمرکز دیداری
electron focusing
تمرکز الکترون
electrostatic focusing
تمرکز الکتروستاتیکی
focusing knob
برآمدگیتمرکزکننده
focusing magnifier
ذرهبینکانونی
manual focusing knob
دکمهزوم دستی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
electron beam focusing
تمرکز دهی اشعه الکترونی
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
post deflection focusing
تمرکز پس از انحراف
v ring
مثلث شکاف درجه
there was no ring
کسی زنگ نزد
there was no ring
کسی تلفن نکرد
ring d.
فاخته
ring with
منعکس کردن
ring up
به کسی تلفن کردن
ring off
قطع کردن تلفن
o-ring
حلقهoشکل
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
to ring for
با زنگ صدا کردن
to ring off
بریدن
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
o ring
واشر
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to ring up
با زنگ فراخواندن
to ring up
کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up
تلفن کردن به
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring off
قطع کردن
ring d.
قمری
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
ring
جسم حلقوی
ring
صدا کردن
ring
طنین انداختن صدای زنگ
ring
تلفن حلقه
ring
میدان
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring
تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring
طوقه
ring
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring
رینگ بوکس
ring
گود
ring
صحنه ورزش
ring
چرخ خوردن
ring
حلقه زدن
ring
عرصه
ring
انگشتر میدان
ring
گرد امدن
ring
صدای زنگ تلفن طنین
ring
ناقوس
ring
زنگ زدن
ring
گروه
ring
تلفن زدن
ring
احاطه کردن
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
ring up
<idiom>
تلفن زدن
ring
حلقه
ring
محفل
the ring finger
بنصر
ring streaked
مخطط
the ring finger
انگشت حلقه
there is a ring at the door
دم در زنگ میزنند
ear-ring
گل آویز
ring structure
ساختار حلقهای
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked
مخطط
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
to ring a bull
حلقه دربینی گاوکردن
ring spanner
اچار رینگ
ring snake
مار حلقه دار اروپایی
ring sight
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
ring tailed
دارای حلقههای رنگی در دم
split ring
فنر نمونه گیر
ring nut
حلقهمهره
corbel-ring
نواره
ear-ring
آویز
ring topology
در حلقه بهم وصل هستند
ring topology
معماری شبکه که هر گره
setting ring
حلقه تنظیم
ring tension
کشش حلقوی
ring tailed
دم حلقهای
setting ring
حلقه تنظیم کننده
setting ring
حلقه استقرار یا ثبات
six membered ring
حلقه شش عضوی
slip ring
حلقه سایشی
slip ring
اسلیپ رینگ
snap ring
خار حلقوی
speed ring
میز سایت
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
seal ring
انگشتر خاتم
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
ring post
لبهزمینبوکس
ring gate
دهانهحلقوی
retaining ring
حلقهنگهدارنده
rein ring
دهانهحلقه
pulling ring
حلقهکشش
arch-ring
منحنی باربر
locking ring
حلقهقفلکننده
lock ring
حلقهقفل
ring step
پلههایورودبهزمینبوکس
sealing ring
حلقهآببند
To be in the ring (arena).
تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring
لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring
حلقهچتر
trim ring
حلقهدورشعله
treble ring
حلقهسهلایه
tip-ring
حلقهنوک
stay ring
حلقهثابت
solitaire ring
حلقهتکنگینی
keeper ring
حلقهنگهدارنده
hoisting ring
حلقهاتصال
hang-up ring
حلقهمحلآویزسشوار
annual ring
حلقهیکساله
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Lantern ring
رینگ مشبک یا پنجره ای
ring motorway
شاهراهحلقوی
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
to ring the knell of anything
فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the curtain up or down
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
band ring
حلقهنواری
bottom ring
حلقهزیرین
focussing ring
حلقهکانون
eye ring
هرقهچشم
dioptric ring
حلقهانکسارنور
cooker ring
شعلهیگاز
class ring
حلقهطبقهای
cheek ring
حلقهاصلی
burner ring
حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring
زبانهحلقه
double ring
گوددوبله
packing ring
رینگ
give a ring
زنگ زدن
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring
قارچ حلقوی
fairy ring
حلقه قارچ
eyelet ring
حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ring finger
انگشت انگشتر
ear ring
اویز
ear ring
حلقه
compression ring
کمپرسی
compression ring
رینگ
growth ring
دایره سالیانه
growth ring
دایره رشد
seal ring
خاتم
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring
حلقه دستمال پا سفره
mooring ring
حلقه مهار
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring
حلقه کلید
jack ring
خاموت
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
jack ring
طوق جک
collector ring
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
collecting ring
حلقه جمع کننده جریان
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring
انگشتر عروسی
ring roads
راه کمربندی
ring road
راه کمربندی
ring necked
طوق دار
signet ring
انگشتر خاتم دار
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
ring fingers
انگشت انگشتر
base ring
رینگ پایه
boxing ring
رینگ بوکس
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
choke ring
حلقه مانع خروج گاز
candle ring
زنبق شمعدان
Cambridge ring
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring
رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring
حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring
حلقه زغال
bridged ring
حلقه پل دار
breech ring
محفظه کولاس
breech ring
حلقه کولاس
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
padded ring
حلقه پوشش دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com