Dictiornary-Farsi | formal charge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
formal charge	بار قراردادی


Other Matches

formal	صوری
formal	قانونی
formal	تفصیلی عارضی
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
formal	دارای فکر
formal	رسمی
formal	لباس رسمی شب قرار دادی
formal	اداری
formal dance	مجلس رقص
finery [formal]	جامه رسمی جشن
finery [formal]	جامه پر زرق و برق
formal dance	بال [رقص]
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal]	اظهار نظر دادن در باره چیزی
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	درزیر
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal]	سخن گفتن در باره چیزی
formal logic	منطق صوری [منطق]
to recount something to someone [formal]	برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
formal exercise	تمرین صوری
formal group	گروه رسمی
formal language	زبان صوری
formal logic	منطق مجرد
formal logic	منطق رمزی
formal logic	منطق صوری
formal logic	قضاوت سطحی
formal operations	عملیات صوری
formal notice	جعل
formal education	اموزش رسمی
formal discipline	اموزش صورت گرا
formal review	بررسی رسمی
formal concentration	غلظت فرمال
He is quite reserved and formal.	آدم خیلی خشک و رسمی است
formal accountability	ذیحسابی رسمی
formal review	سان رسمی
formal potential	پتانسیل فرمال
formal notice	سندسازی
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	درزیر
formal thought disorder	اختلال صوری فکر
to sojourn [formal] [in a place as a visitor]	توقف کردن
in charge <adj.>	پاسخگو
take over in charge	تصدی
in the charge of <idiom>	تحت مراقب یا نظارت
in charge	متصدی
like charge	قطبهای همنام
like charge	شارژ همنام
on charge of	به اتهام
in charge <adj.>	مسئول
charge some one with	به عهده کسی گذاشتن
in charge <idiom>	مسئول بودن
charge	بار کردن
(in) charge of something <idiom>	مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
take over in charge	تحت اختیار دراوردن
charge	خرج منفجره
charge	زیربار کشیدن
charge	عهده دارکردن
charge	گماشتن
charge	بدهکار کردن
charge	مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge	بار مسئولیت
charge	محفظهای
charge	که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge	وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge	متهم ساختن
charge	مطالبه بها
charge	پرکردن
charge	پر کردن
charge	خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge	بار
charge	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge	خطای حمله
charge	حمله به حریف
charge	اتهام
charge	شارژ کردن شارژ
charge	خرج
charge	متهم کردن
charge	موردحمایت
charge	هزینه
charge	تصدی
charge	عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge	حمله اتهام
charge	دستگاه با ماده منفجره
charge	وزن
charge	عهده داری
charge	بار الکتریکی
be charge with	متهم شدن به
reduced charge	خرج کمتر یا پایین تر توپ
residual charge	بار الکتریکی مانده
satchel charge	خرج خورجینی
satchel charge	خرج کیسهای
What is the charge per day?	کرایه روزانه چقدر است؟
propelling charge	خرج
propelling charge	خرج پرتاب
propellant charge	خرج پرتاب
powder charge	خرج پرتاب گلوله
powder charge	خرج باروت
positive charge	بار مثبت
pole charge	خرج میلهای
pole charge	خرج دستکی
section charge	خرج چند قسمتی
section charge	خرج جزء جزء
to charge a gun	خرج در تفنگ گذاشتن
static charge	برق ساکن
snow charge	بار برف
soaking charge	بار سولفات زدای
space charge	بار پیرامونی
space charge	ناحیه بار فضا
statement of charge	مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge	اعلام اتهامات
sprining charge	خرج چال کننده یا گود کننده
sticky charge	خرج چسبنده
sticky charge	خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
telephone charge	هزینه تلفن
tapering charge	پر کردن شیبدار
shaped charge	خرج گود
shaped charge	خرج مقعر
spinning charge	بار چرخان
surface charge	بار سطحی
supplementary charge	خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge	خرج تکمیلی
spotting charge	خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
to charge the battery	باتری را بار کردن
import charge	تعرفه واردات
import charge	هزینه واردات
import charge	حقوق واردات
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
elementary charge	بار بنیادی [فیزیک]
charge carrier	حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
export charge	تعرفه صادرات
bursting charge	دستگاه با ماده منفجره
explosive charge	دستگاه با ماده منفجره
export charge	حقوق صادرات
export charge	هزینه صادرات
electrostatic charge	بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
charge hand	کارگر معمولی
baton charge	حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator	اندازهشارژ
zero charge potential	پتانسیل بار صفر
volume charge	بار حجمی
unlike charge	قطب غیر همنام
trickle charge	پر کردن اهسته
total charge	بارگذاری کامل
toll charge	باج
to give in charge	سپردن
charge nurse	سر پرستار
community charge	گونهایمالیات
Do you charge for the baby?	آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
physician in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
doctor in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
What's the charge per hour?	کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge	حداقل هزینه
minimum charge	حداقل قیمت
What's the charge per day?	اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week?	اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile?	اجاره هر مایل چقدر است؟
to give in charge	تسلیم کردن
point charge	بار نقطهای
effective charge	بار موثر
condenser charge	بار خازن
collection charge	هزینه وصول مطالبات
collection charge	هزینه وصول
coke per charge	ذغال کک شارژ
charge with a fault	تخط ئه کردن
charge pits	چالههای خرج
charge of the electron	بار الکترون
charge neutrality	خنثایی بار
charge density	چگالی بار
charge daffaires	شارژدافر
charge d'affaires	شارژ دافر
conservation of charge	بقای بار الکتریکی
counter charge	تهمت متقابله
diamond charge	خرج چهارگوش
diamond charge	خرج مربع شکل
detonation charge	خرج تلاش
detonation charge	خرج انفجار
detonating charge	چاشنی
detonating charge	خرج منفجر کننده
density of charge	چگالی بار برقی
deep charge	خرج عمیق دریایی
deep charge	خرج گود
cratering charge	خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge	خرج تخریب
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
charge d'affaires	کاردار سفارت
charge d'affaires	نایب وزیر مختار
boost charge	ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
cover charge	مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
bank charge	هزینههای بانکی
accumulator charge	بارگیری اکومولاتور
service charge	سرویس مهمانخانه وغیره
service charge	اضافه کار
service charge	انعام
tas de charge	پاطاق
charge sheets	ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet	ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge	بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge	خرج زیرابی بمب زیرابی
bound charge	بار بسته