English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
Other Matches
slip نسل لغزیدن
slip شیب
slip خفت
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
to slip off or away نادیده رفتن
slip یادداشت
slip صورت
slip لیز خودن
slip گریختن سهو کردن
slip اشتباه کردن
slip ازقلم انداختن
slip لغزیدن
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip فهرست
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip-up شکست خوردن
slip اشتباه در نقشه خوانی
slip خطا در بافت
to slip off or away جیم شدن
slip up سرخوردن
slip up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
slip-up سرخوردن
let slip ول کردن
let slip ازاد کردن
slip on لباس گشاد
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
let slip از دست دادن
slip-up اشتباه کردن
slip اولاد
to let slip سردادن
to let slip از دست دادن
to let slip رهاکردن
slip ملافه
slip لغزش
slip خطا
slip سهو
slip اشتباه لیزی
slip گمراهی
slip قلمه سرخوری
slip تکه کاغذ
slip نهال
slip زیرپیراهنی
slip روکش متکا
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip knot گره زود گشا
half slip ژوپن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
forward slip پیش افتادگی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
land slip ریزش سنگ از کوه
snow slip بهمن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
half slip زیر پیراهنی
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
slip knot گره خفت
slip joint اتصال ازاد
slip casting روش ریخته گری لغزشی
slip form قالب لغزنده
slip formwork قالب بندی لغزان
slip gelley رانگا
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
Freudian slip لغزش فرویدی
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip gelley رامکا
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
black slip خفت پران
slip rings حلقههای لغزان
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
slip of the pen سهو قلم
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
towing slip خفت یدک
slip sheet صفحه اضافی
slip stitch بخیه نامریی
slip band نوار لغزش
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
side slip بچه حرامزاده
side slip یک برشدن یا سر خوردن
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
to make a slip لغزش خوردن
to make a slip خطا کردن
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
slip regulator تنظیم کننده لغزش
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
pillow slip روبالش
pillow slip جلدبالش .
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
half-slip زیرداخلی
foundation slip زیرپوشبندی
riding slip خفت احتیاطی
screw slip خفت پیچی
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
slip proof مقام در برابر لغزش
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
slip-ups سرخوردن
slip road سربالایی اتصال
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
slip-ons لباس گشاد
anti-slip foot پایه ضد لغزش
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
slip joint pliers نوعی انبردست
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
free will اختیار
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
i did that of my own free will به میل خود
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free مجانی
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free will اختیاری
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
i did that of my own free will این کار را کردم
free will اراده ازاد
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free for all داد وبیداد
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free رها
free مجاز منفصل
free روا
free رایگان سخاوتمندانه
free اختیاری مختار
free مستقل
free مطلق
free ازاد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free <adj.> دست و دلباز
free تحویل
free for all زدوخوردهمگانی
free بخشودن
free ازادکردن
free جایز
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free بازیگر ازاد
free فاقد
running free خلاص کار کردن
mean free path مسافت ازاد متوسط
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free space فضای خالی
post free بدون نیاز به تمبر زدن
running free بادبانی با باد پاشنه
free sample نمونه مجانی
sailing free باد ازاد
set free ازاد کردن
setting free عتق
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
setting free ازاد کردن برده
free throw پرتاب ازاد
free space فضای ازاد
free thought ازادی فکر لامذهب
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free swimming شناور
free surface سطح ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume حجم ازاد
free vortex گرداب ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free swimming قادر به شنا
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thought وارستگی از مذهب
free thinking ازادی از قیود مذهب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com