English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
free kick ضربهآزاددرفوتبال
Search result with all words
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
indirect free kick ضربه ازاد غیرمستقیم
Other Matches
kick پس زنی
kick off توپ زدن
kick in کردن
kick in مشارکت کردن در سهم دادن در
kick about فوتبال هردمبیل
kick about فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
get a kick out of <idiom> لذت بردن
kick off شروع مسابقه فوتبال
kick off شروع
kick off اغاز
kick off شروع حمله
kick off ضربه اغاز بازی
kick over <idiom> موتوری که شروع به کار میکند
kick out وزن خود را بعقب تخته موج بردن
kick up زدن پنجه
outside kick لنگ ارنج
kick around <idiom> بدرفتار کردن
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
kick off <idiom> شروع کردن
he had not a kick in him نیروی لگدزدن نداشت
kick over <idiom> پرداختن
kick out <idiom> روانه کردن
kick-off <idiom> شروع
kick ضربه
kick فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kick ضربه پای شناگر
kick گل زدن
kick ضربه با پا
kick پس زدن
kick لگد زدن تفنگ
kick لگد تفنگ
kick تندی
kick لگد
kick باپازدن
kick-off توپ زنی
to kick up راه انداختن
kick لگدزدن
outside kick لنگ عوج بند
kick-off اغاز
to kick off توپ اول رازدن
kick in دارفانی را وداع گفتن
to kick off مردن
to kick up با پا بلند کردن
to kick the bucket مردن
to kick a ball توپ زدن
scissors kick ضربه قیچی
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
sevice kick ضربه سرویس
sole kick ضربه با کف پا
spot kick ضربه کاشته
squib kick ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
to give one a kick لگدزدن
to give one a kick کسیرا
kick with the heel ضربه با پاشنه پا
kick up a row داد و بیدادکردن
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
outside of the foot kick ضربه با لبه بیرون پا
dolphin kick شنای پروانه با پای دلفین
double kick دو ضربه پی در پی
drop kick شوت سرضرب
inside kick ضربه با روی پا
inside kick پیش لنگ
jab kick ضربه انحرافی کوتاه
kick up one's heels <idiom> زمان خوبی داشتن
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
overhead kick ضربه قیچی به عقب
kick the habit <idiom> ترک عادت بد
kick the bucket <idiom> مردن
penalty kick ضربه پنالتی
kick up a row دعوا راه انداختن
place kick توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
kick oneself <idiom> پشیمان شدن
to kick a ball توپی را
to kick a ball زدن
jump kick شوت درحال پرش
kick pleat دامنچاکدار
crawl kick حرکاتکلار
butterfly kick مراحلشنایپروانه
breaststroke kick شنایقورباغهای
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
kick serve سرویس پیچشی
kick starter راه انداز پایی
kick starter اهرم راه اندازنده
kick turn نیم چرخش
kick turn دور زدن در حالت ایستاده
to kick the beam خشک بودن
to kick the beam کم بودن
to kick up dust خاک راه انداختن
to kick up dust خاک بلندکردن
to kick over the traces سرپیچی کردن
to kick out of the house ازخانه بیرون کردن
to kick ones heels چشم براه ایستادن
to kick against a proposal با پیشنهادی مخالفت
flick kick ضربه با بیرون پا
to kick against a proposal کردن
flutter kick حرکت شلاقی پاها در شنا
flutter kick ضربه پا در کرال
fly kick ضربه در هوا با پا بدون گرفتن با دست
To kick up a row . قیل وقال راه انداختن
kick boxing بوکس همراه با لگد
kick circle دایره 8/81 متری وسط میدان
to kick against the pricks مشت بدرفش زدن
to kick against the pricks تیشه بریشه خودزدن
kick-start هندلموتور
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
to kick off one's shoes کفشهای خودراباتکان ازپادراوردن
to kick one's heels چشم براه ایستادن منتظرایستادن
to kick up a row اشوب راه انداختن
disallowed kick گل مردود
volley kick شوت سر ضرب
kick-offs اغاز
frog kick شنای پروانه بت پای قورباغه
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
kick-offs توپ زنی
bicycle kick پای دوچرخه
hitch kick شوت قیچی
cross kick ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
hitch kick پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
heel kick ضربه با پاشنه پا به عقب
shoulder throw and outside kick لنگ ارنج
half volley kick شوت سر ضرب
sole of the foot kick ضربه با کف پا
Give a kick at the door. یک لگه بزن به در
penalty kick mark نقطه پنالتی
pivot instep kick ضربه با پاشنه پا
outside kick and overarm control لنگ دوشاخ
outside kick and front headlock گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
to kick-start a motorcycle موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
inside of the foot kick بغل پای ضربه زننده
outside kick and front headlock قفل کردن سرحریف
outside kick and front headlock لنگ تندر
To cause confusion . To kick up a fuss (row). شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
To kick ones heels. To mark time. درجا زدن
inside kick and overarm control لنگ کردی
To kick up a row. To raise hell. To make a scene. داد وبیداد را ؟ انداختن
free بازیگر ازاد
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free فاقد
free تحویل
free بخشودن
free ازادکردن
free جایز
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free ازاد
free مطلق
free مستقل
free اختیاری مختار
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free مجاز منفصل
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
free رها
free بطور مجانی ازادکردن
free ترخیص کردن میدانی
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free <adj.> دست و دلباز
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free will اختیاری
i did that of my own free will به میل خود
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
free will اراده ازاد
free will اختیار
having free will ازادکار
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will این کار را کردم
having free will فاعل مختار
free world جهان ازاد
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling خلاصی
free wheeling حالت خلاصی
free with ones money ولخرج
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
heart free مبرا از عشق
heart free ازاد ازقید عشق
free stream جریان ازاد
guns free توپها اتش باختیار
free support تکیه گاه ازاد
free zone منطقه ازاد تجاری
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
obsolescence free دستگاه متروک
mean free path مسافت ازاد میانگین
free zone منطقه ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
mean free path مسافت ازاد متوسط
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com