Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
freight paid to
هزینه حمل پرداخت شده
Search result with all words
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
freight and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
Other Matches
paid-up
فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
i paid him out well
خوب تلافی بسرش دراوردم
well paid
دارای حقوق کافی
i paid him out well
خوب از جلوش درامدم
paid
پرداخت شده
duties paid
حقوق گمرکی پرداخت شده
paid in capital
سرمایه پرداخت شده
capital paid in
سرمایه پرداخت شده
duty paid
گمرک شده
capital paid in
ذخیره سرمایه
duty paid
گمرک پرداخته
carriage paid to ...
با هزینه حمل تا ...
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
i paid his d. wages
مزد او را انچه لازم بود دادم
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
i paid dear for it
برای من گران تمام شد
i paid dearly for it
بسیار گران برایم تمام شد
She paid for it with her life .
بقیمت جانش تمام شد
low-paid
کارگرانبادستمزدپائین
well paid employees
میگیرند
well paid employees
کارمندانی که حقوق خوب
the work was well paid
پول خوبی
the work was well paid
مزدخوبی برای این کارداده شده
reply paid
جواب قبول
You have paid too much for your car .
اتوموبیلت را گران خریدی
pre paid
پیش پرداخت
paid up capital
سرمایه پرداخت شده
pre paid
از قبل پرداخت شده
post paid
که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
He gets paid wering different hats .
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin.
حقش را کف دستش گذاشتم
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
I paid dearly for this mistake .
این اشتباه برایم گران تمام شد
marriage portion ordinary paid
مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it.
چوبش راخورده ام
over freight
بار بیش از اندازه هوایی یابار ارسالی زیاد از حد
freight
کرایه
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
freight
محموله
freight
قیمت حمل
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
freight
حمل کردن
freight
کرایه کردن
freight
هزینه حمل
freight
باربری
freight
کرایه کشتی
freight
بار
freight
غنی ساختن
freight
گرانبار کردن حمل کردن
freight
بارکشتی
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
freight forward
پس کرایه
freight train
قطار باری
balance of freight
پس کرایه
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
freight cars
واگن باری
freight car
واگن باری
railway freight
بارکشی راه اهن
railway freight
کرایه راه اهن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
transit freight
هزینه حمل ترانزیتی
freight trains
قطار باری
railway freight
بار راه اهن
freight forwarder
حمل کننده کالا
freight forwarder
عامل حمل و نقل
freight forwarder
واسطه حمل و نقل کالا
freight forwarder
حمل
freight forwarder
هزینه حمل
freight house
انبار
freight lighter
قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
freight note
صورتحساب هزینه حمل
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
freight container
اطاقک حمل بار یکپارچه
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
freight charges
هزینههای حمل
freight charges
مخارج حمل
freight collect
پس کرایه
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight container
کانتینر حمل بار
freight note
سندکرایه و بارکشی
freight traffic
رفت و امد بار
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
freight rebate
تخفیف هزینه حمل
freight release
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
freight release
فهرنویسی
freight rate
نرخ هزینه حمل
freight rate
نرخ حمل قیمت حمل
freight rate
هزینه حمل
freight prepaid
هزینه حمل پیش پرداخت شده
freight movement
[American E]
رفت و آمد بار
freight transportation
[American E]
حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
freight movement
[American E]
حمل و نقل بار
data freight receipt
رسید اماری حمل
cost insurance, freight
قیمت بیمه و هزینه حمل
lump sum freight
هزینه حمل مقطوع
freight route order
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
freight payable at destination
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
lump sum freight
هزینه حمل کلی
insurance and freight cost
هزینه بیمه و حمل
conference freight rate
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
cost insurance and freight
سیف
freight route order
ترتیب حمل و نقل درجاده ها
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
cost,insurance,freight and exchange(cif&
هزینه حمل وتغییرات ارز
cost,insurance,freight and exchange(cif&
قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
بیمه
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com