Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
full production	تولید کامل
full production	تولید در حداکثرفرفیت
Other Matches
production	ساخت مواد برای فروش
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ارائه
production	فرآورده کارگاه
production	تولید کردن
production	فراوری
production	ارائه ساخت
production	عمل اوری ساخت
production	استخراج
production	فراورده محصول
production	اقامه
production	تولید محصول
over production	محصول زیادی
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	سرعت ساخت محصول
production	کنترل ساخت یک محصول
production	تولید دستهای
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	حاصل دادن
production	محصول عمل
production	تولید
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	ایجاد
production efficiency	کارائی در تولید
scale of production	مقیاس تولید
production cost	ارزش ساخت
production efficiency	کارائی تولید
production engineer	مهندس تولید
production facility	سهولت تولید
production frontier	مرز تولید
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
series production	سری سازی
surplus production	تولید اضافی
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
forces of production	نیروهای تولید
production cost	هزینه تولید
flow of production	گردش تولید
cost of production	هزینه تولید
volume of production	حجم تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
census of production	امارگیری در خصوص تولید
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production desk	میزمحصولات
branches of production	رشتههای تولید
elasticity of production	کشش تولید
track production	شروع تعقیب هدف
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
food production	تولید غذا
flow of production	جریان تولید
factory production	تولید کارخانهای
factor of production	عامل تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
track production	فهور هدف
energy production	تولید نیرو
energy production	تولید انرژی
branches of production	شاخههای تولید
production control	کنترل تولید
ingot production	تولید شمش
mode of production	وجه تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
period of production	دوره تولید
pilot production	تولید نمونه
power of production	نیروی تولید
production index	شاخص تولید
production management	مدیریت تولید
production method	روش تولید
mode of production	شیوه تولید
mechanical production	تولید ماشینی
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
means of production	ابزار تولید
means of production	وسایل تولید
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
mode of production	طرز تولید
production of oil	استخراج نفت
production routine	روال تولید
production rule	قاعده
production rule	تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production account	حساب تولید
production capacity	فرفیت تولید
production programme	برنامه تولید
production program	برنامه تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production part	بخش تولید
production period	دوره تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
production process	فرایند تولید
production process	جریان تولید
production process	روند ساخت
production coefficient	ضریب تولید
batch production	تولیدانبوه
production factors	عوامل تولید
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
factors of production	عوامل تولید
agents of production	عوامل تولید
aliterary production	تصنیف
production line	خط تولید
production platform	سکویتولیدات
mass-production	تولید انبوه
production of sound	تولیدات صدا
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
production lines	خط تولید
census of production	امار سرشماری
piece production cost	ارزش تولید قطعه
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pig iron production	تولید اهن خام
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
labor intensive production	تولید کاربر
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
mass production of goods	تولید انبوه کالا
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
mass production of goods	تولید توده وار کالا
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
multi stage production	تولید چند مرحلهای
production control room	اتاقکنترلمحصولات
net primary production	تولید خالص نخستین
aggregate production function	تابع تولید کل
homogeneous production function	تابع تولید همگن
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
large scale production method	روش تولیدانبوه
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه
production/export riser system	تولیدات
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
full	پر کردن درون چیزی تا حد امکان
to the full <idiom>	خیلی زیاد ،به طور کامل
full	کامل یا شامل همه چیز
full and down	ناو پر بار و سنگین
full	بالغ رسیده
full	که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full	مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full	ارسال داده روی کانال در دو جهت
full and by	پرونیمهپر
full up	پر- مملو - لبریز
to the full	کاملا
full well	بسیارخوب
full well	خوب خوب
to the full	به منتهادرجه
in full	کاملا
in full	تمام وکمال
I'm full.	من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
full	کد فایل در آن ذخیره شده است
full	انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full	مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full	فول اکنده
full	پر
full	سیر
full	تمام تکمیل
full	تمام قدرت
full	تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full	چرخش با پشتک کامل
full	چرخیدن ژیمناست
full	ابوینی
full	کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full	پرکردن پرشدن
full	سیری
full	انباشته
full	مملو
full	شرح محل یک دایرکتوری
full	تمام
full	پر لبریز
full	کامل
full	صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full	پری
full word	کلمه کامل
in full fig	اماده
full view	نمای تمام رخ
in full fig	مجهز
full view	نمای روبرو
full brother	برادرتنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com