Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
Other Matches
fully formed characters
کاراکترهای چاپی
fully
کاملا
fully
حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully
از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully
تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully
سیر
fully
تماما
fully automatic
تمام اتوماتیک
fully automatic
کاملا" خودکار
fully-fledged
انجام تمام وکمال
fully-grown
رشدکاملکرده
well done
[fully cooked]
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
fully qualified
جامع الشرایط
fully responsible
مکلف
fully empovered
دارای اختیارات تام
fully authorized
تام الاختیار
fully hydraulic machine
دستگاه تماما " هیدرولیکی
fully ionized plasma
پلاسمای تمام یونیزه
fully automatic machine
دستگاه تماما"خودکار
It hast fully registered with her .
درود گرم وصمیمانه
The place was fully packed .
گوش تا گوش آدم نشسته بود
The project is not fully developed yet.
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
fully automatic machine
تمام اتومات
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog .
مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
formed
یات مربوطه را وارد میکند
formed
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
formed
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed
طرز ورفتار
formed
نظم فرم
formed
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
self formed
خود بخود تشکیل شده
self formed
خود ساخته
formed
شکل دادن
formed
ورقه
formed
ساخت
formed
ایجاد یک شکل
formed
صفحهای از صفحات کامپیوتری
formed
نوع
formed
قسم
formed
قالب کردن
formed
بشکل دراوردن
formed
تشکیل دادن ساختن
formed
فرم
formed
شکل گرفتن سرشتن
formed
برگه ورقه
formed
طریقه
formed
شکل
formed
تصویر وجه
formed
ریخت
formed
ترکیب
formed
پروردن
formed
روش
formed
امادگی
formed
صورت
formed
سابقه فعالیت اسب
formed
تشکیل دادن
formed
صورت دیس
formed
فراگرفتن
formed
شکل قالب
formed part
بخش شکل داده شده
formed hole
سوراخ نیمرخ
myrtle formed
اس مانند
myrtle formed
موردی
formed hole
سوراخ درمقطع طولی
die formed part
بخش قالبی حدیدهای
vault formed in the earth
طاق خاکی
formed milling cutter
دستگاه فرز فرم
leach
[liquid formed by leaching]
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
character
خط
character
رقم
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character
نهاد سیرت
character
خیم
character per second
دخشه در ثانیه
character per second
کاراکتر درثانیه
character
منش
character
مونه
character
عدد صحیح خصوصیت
character
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character
مجسم کردن شخصیت
character
دخشه
in character
<idiom>
مثل معمول
character
علامت
character
نویسه
character
حرف
character
صفت اختصاصی
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
سیرت
character
صفت
character
دخشه کاراکتر
null character
کاراکتر تهی
magnetic character
دخشه مغناطیسی
ionic character
خصلت یونی
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
illigal character
کاراکتر غیرقانونی
illigal character
دخشه غیر مجاز
identification character
علامت مشخصه
graphic character
دخشه نگارهای
global character
کاراکتر سراسری
genital character
منش تناسلی
gap character
دخشه شکاف پر کن
functional character
دخشه وفیفه بندی
magnetic character
کاراکتر مغناطیسی
membership character
ویژگی عضویت
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
separating character
دخشه جدا ساز
sign character
دخشه علامت نما
special character
دخشه
special character
ویژه
special character
دخشه ویژه
special character
علامت ویژه کاراکتر مخصوص
sync character
کاراکتر همگام
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character correction
نمایشتغییرات
extended character
دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character.
اخلاقا" آدم سالمی است
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character
[OOC]
دور از منش من
rub out character
دخشه پاک کن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
substitute character
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
new line character
دخشه تعویض سطر
nongraphic character
کاراکتر غیر گرافیکی
null character
دخشه پوچ
numeric character
دخشه عددی
numeric character
کاراکتر عددی
optical character
دخشه نوری
optical character
کاراکتر نوری
oral character
منش دهانی
pad character
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
pad character
کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
receptive character
منش پذیرا
reserved character
کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character
فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
aknowledge character
کاراکتر مورد قبول
character graphics
نگاره سازی دخشهای
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
character map
شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
character neurosis
روان رنجوری منش
character per inch
دخشه در اینچ
character per inch
کاراکتر دراینچ
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch
pica
character pitch
type elite
character printer
چاپگر دخشهای
character printer
چاپگرعلامتی
character printer
چاپگر کاراکتری
character reader
دخشه خوان
character recognition
دخشه شناسی
character generator
مولد کاراکتر
character generator
دخشه زا
alphanumeric character
دخشههای الفبا عددی
anal character
منش مقعدی
backspace character
دخشه پسبرد
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
blank character
دخشه
blank character
کاراکتر تهی
blank character
کاراکتر جای خالی
blank character
دخشه فاصله
character analysis
تحلیل منش
character checking
تست کاراکتری
character code
رمز دخشهای
character code
کد کاراکتری
character code
رمز کاراکتر
character density
تراکم دخشه ها
character density
تراکم کاراکترها
character disorder
اختلال منش
character fill
پر کردن کاراکترها
character recognition
تشخیص کاراکتر
erase character
دخته پاک کن
character trait
صفت منشی
escape character
کاراکتر گریز
escape character
حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
check character
علامت مقابلهای
coded character
دخشه رمزی
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
compliant character
منش تسلیم گر
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
control character
دخشه کنترل
control character
علامت کنترلی
erase character
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
control character
دخشه کنترلی
control character
کاراکتر کنترلی
crc character
کاراکتر CRC
enquiry character
کاراکتر پرس و جو
exploitative character
منش بهره کش
character training
پرورش منش
character set
مجموعه علائم
character set
دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
character sketch
شمایل
character string
رشته دخشهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com