Dictiornary-Farsi | galvanic skin response | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
galvanic skin response	پاسخ برقی پوست
galvanic skin response	جی اس ار


Other Matches

galvanic	مربوط به جریان برق کهربائی
galvanic	گالوانیک
galvanic	برقی
galvanic corrosion	خوردگی گالوانیکی
galvanic battery	دستگاه تولیدالکتریک با عمل شیمیایی
galvanic taste	مزه گالوانیک
galvanic cell	پیل گالوانی
galvanic cell	سلول گالوانی
galvanic cell	پیل شیمیایی
galvanic battery	پیل
ideal galvanic cell	باطری ایده ال
ideal galvanic cell	سلول گالوانیکی ایده ال
skin	لخت کردن
skin	پوسته
skin	پوست پوستی
with a whole skin	پی گزند سالم
were i in his skin	اگر بجای او بودم
get under one's skin <idiom>	آزاردادن
skin	پوست کندن با پوست پوشاندن
skin	جلد
skin	چرم
skin	پوسته ریخته گی
skin	پوست
next to the skin	روی تن
next to the skin	زیر همه جامه ها
scarf skin	جلدرویی
scarf skin	فوق الجلد
skin and bone	پوست واستخوان
skin and bone	لاغر
skin churn	خیک
skin dive	زیر ابی رفتن
skin dive	غوص کردن
skin effect	اثر سطحی
scarf skin	بشره
scarf skin	پوست برونی
oxide skin	پوسته اکسید
oxide skin	قشر نازک اکسید
onion skin	یکجور کاغذ نازک
lion skin	دلیری بخود بسته
water skin	مشک
kid skin	شورو
kid skin	پوست بزغاله
skin tight <adj.>	بدن نما
skin effect	اثر پوست
skin eruption	جوش
skin eruption	دانه
skin surface	سطحپوست
warty skin	پوستزگیلدار
banana skin	اشتباهتصادفیو سهوی
Everyone was thinknig of his own skin.	هر کس به فکر جان خود بود
by the skin of one's teeth <idiom>	باسود بسیار اندک
jump out of one's skin <idiom>
skin alive <idiom>	سرزنش کردن،کتک زدن
skin-deep <idiom>	سطحی
(no) skin off one's nose <idiom>	دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
(by the) skin of one's teeth <idiom>	فقط وفقط
by the skin of one's teeth <idiom>	بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
onion skin	پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
sheep skin	پوست گوسفند
onion skin	پوست پیاز
leather skin	پوستچرمی
skin-tight	چسبیده
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
skin eruption	بثورات
skin friction	مقاومت پوسته
skin game	قمار از روی تقلب
skin game	تقلب درقمار
skin game	فریبکاری
skin graft	پوست به بدن پیوند زدن پیوندپوست
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
skin the cat	اسکن د کت
skin the cat	حالت گربهای
skin with mortar	اندود کردن با ملات
skin with mortar	رومالی کردن با ملات
smoothing the skin	کاشیکاری
soft skin	پوسته نرم
wing skin	پوسته بال
skin-tight	تنگ
kid skin	تیماج
skin-diver	غواص
skin deep	فقط تا روی پوست رویی
skin deep	فاهری
skin diver	غواص
skin diving	غواصی
skin deep	سطحی
goose skin	ترکیدگی پوست ازسرمایابیم
skin-diving	غواصی
calf skin	پوست گوساله
calf skin	تیماج
scarf skin	پوشش یاغلاف بیرونی
skin-divers	غواص
he was a skin and bones	همه پوست واستخوان بود
corrugated skin	پوسته موجدار
response	جوابگویی
response	فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
response	صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
response	1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
response	و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
response	عکس العمل به دلیلی
response	پاسخ
w response	پاسخ کلی
whole response	پاسخ کلی
response	واکنش
all or none response	پاسخ همه یا هیچ
response	جواب
save one's neck/skin <idiom>	نجات خوداز خطر ومشکل
the sun had parched his skin	افتاب پوست تنش را سوزانده بود
To eat an apple with the skin.	سیب را با پوست خوردن
He escaped by the skin of his teeth.	بزحمت جانش رانجات داد
Oily skin (food).	پوست ( غذای ) چرب
onion skin language	زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
onion skin architecture	طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
magnetic skin effect	جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
anticipatory response	پاسخ انتظاری
bass response	بم پذیری
to make a response	پاسخ دادن
unconditioned response	پاسخ غیر شرطی
color response	پاسخ رنگ
conditioned response	پاسخ شرطی
consultary response	نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
response [commentary]	پاسخ
anatomy response	پاسخ کالبدی
response [commentary]	رای
response cost	جریمه
response [commentary]	نظر
voice response	جواب صوتی
vaccum response	پاسخ غیابی
transient response	واکنش گذرا
to make a response	جواب دادن
conditioned response	واکنش شرطی
spectral response	واکنش طیفی
consummatory response	پاسخ پایانی
content response	پاسخ محتوایی
response position	مکان جواب
frequency response	خم دامنه- بسامد
response differentiation	تفکیک پاسخ
response duration	مدت پاسخ
response equivalence	هم ارزی پاسخ
response generalization	تعمیم پاسخ
response hierarchy	سلسله مراتب پاسخ
response intensity	شدت پاسخ
response latency	نهفتگی پاسخ
response rate	سرعت پاسخ
response set	امایه پاسخ
response strength	نیرومندی پاسخ
response threshold	استانه پاسخ
response amplitude	دامنه پاسخ
reflection response	پاسخ قرینه
impluse response	پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
impluse response	پاسخ ایمپولز
moro response	پاسخ مورو
movement response	پاسخ حرکت
image response	رفتار فرکانس تصویر
image response	پاسخ تصویر
original response	پاسخ ابتکاری
pilomotor response	پاسخ سیخ شدن مو
popular response	پاسخ رایج
position response	پاسخ مکانی
preparatory response	پاسخ مقدماتی
psychogalvanic response	پاسخ گالوانیکی- روانی
response time	زمان واگنش
response time	زمان پاسخ دهی
shading response	پاسخ سایه روشن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
electrodermal response	پاسخ برقی پوست
distal response	پاسخ دوربرد
emitted response	پاسخ صدوری
frequency response	واکنش بسامدی
discriminatory response	پاسخ افتراقی
response time	زمان واکنش
delayed response	پاسخ درنگیده
response time	زمان جواب زمان پاسخگویی
response time	زمان پاسخ
correct response	پاسخ درست
The skin ages intrinsically and extrinsically.	سن پوست از درون و بیرون رشد می کند.
stimulus response theory	نظریه محرک- پاسخ
medical response dog	سگ دستیار
medical response dog	سگ سرویس
delayed elastic response	واکنش ارتجاعی تاخیری
conditioned avoidance response	پاسخ اجتنابی شرطی
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
modulation frequency response	پاسخ فرکانس مدولاسیون
his appeal met no response	پاسخی پدر خواست که اوترسید
A rapid response would be appreciated.	از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
visual righting response	پاسخ تعادل دیداری
impluse response matrix	ماتریس انتقال ضربه
conditioned emotional response	پاسخ هیجانی شرطی
achromatic color response	پاسخ رنگ بی فام
stimulus response model	الگوی محرک- پاسخ
In response (reply) to your letter.	در جواب نامه تان
acquiescent response set	امایه تصدیق
spectral response characteristic	مشخصه طیفی
stimulus response psychology	روانشناسی محرک- پاسخ
alternate response test	ازمون دو گزینهای
pure color response	پاسخ خالص رنگ
audio response device	دستگاه جواب دهنده سمعی
white space response	پاسخ به بخش سفید
stimulus organism response model	الگوی محرک- جاندار- پاسخ
fractional antedating goal response	خرده پاسخ انتظار هدف