Dictiornary-Farsi | gas level gauge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
gas level gauge	دستگاه اندازه گیری سطح بنزین


Search result with all words

propellant level gauge	درجهسطحپروانه
Other Matches

gauge	اشل اندازه گیر
gauge	اندازه گرفتن
gauge	اندازه اندازه گیر
to take the gauge of	اندازه گرفتن
gauge	ازمایش کردن
gauge	پیمانه کردن
gauge	ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
gauge	گیج
gauge	سنج
gauge	اندازه تفنگ
gauge	سنجیدن نمونه
gauge	معیار
gauge	اندازه گیر
to take the gauge of	براوردکردن تخمین زدن
gauge	مقیاس معیار
gauge	پیمانه
gauge	اندازه
gauge	درجه
gauge	اندازه گیر عقربه نشان دهنده
b & s gauge	اندازه براون- شارپ سیم
fuel gauge	نمایشبنزین
gage=gauge	درجه
gage=gauge	پیمانه اندازه
gage=gauge	شابلون
gauge rod	چوباندازهگیری
gage=gauge	اندازه زدن اشل
gage=gauge	مدرج کردن
gauge cock	اندازه نما
gauge glass	درجه اب
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
gauge railway	فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن
gauge=gage	اندازه کردن اشل
gauge=gage	پیمانه
gauge=gage	اندازه
gauge=gage	درجه
gauge=gage	شابلن
gauge tube	لوله پیتو
water gauge	اندازه اب نما
tape gauge	اشل زنجیری
dial gauge	قطر
gauge=gage	مدرج کردن
tuning gauge	دریچهصدا
exterior gauge	درجهبازی
temperature gauge	صفحهدما
broad gauge	ریل راه اهن خیلی دور از هم
wire gauge	معیار ضخامت سیم
seam gauge	اندازهگیریدرزلباس
mitre gauge	فشارسنج
gauge lamp	لامپ داشبورد
wire gauge	مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
wind gauge	دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
wind gauge	بادسنج
water gauge	اب پیم
bevel gauge	گونیای فارسی
rain gauge	باران سنج
steam gauge	بخار سنج
standard gauge	اندازه معمولی
staff gauge	اشل دستی
staff gauge	اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
sloping gauge	اشل شیبدار
snow gauge	برف سنج
sea gauge	اب نشین کشتی
rainfall gauge	باران سنج
line gauge	خط کش مدرج
line gauge	وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
pressure gauge	فشارسنج
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
joiner's gauge	خط کش تیره دار
ionization gauge	سنجه یونش
street gauge	الگوی سطح راه
to gauge a person	گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
tide gauge	جزرو مد نما
to gauge a vessel	مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
hook gauge	اشل قلاب شکل نوک تیز
temporary gauge	اشل موقتی
temporary gauge	اشل موقت
strain gauge	کشش سنج
to gauge rainfall	مقداربارندگی راسنجیدن یااندازه گرفتن
to gauge wind	نیروی بادراسنجیدن
thickness gauge	ضخامت سنج
automatic tank gauge	تانکردرجهدارخودکار
stubs wire gauge	اندازه بیرمنگامی سیم
american wire gauge	اندازه امریکایی سیم
tank gauge float	درجهشناورتانکر
cylinder pressure gauge	فشارسنجسیلندر
rain gauge recorder	اندازه بارش ثبت شده
mitre gauge slot	شکاففشارسنج
water pressure gauge	اندازهفشارآب
working pressure gauge	استخراجدرجهفشار
To gauge the situation and act accordingly.	حساب کار خود را کردن
water staff gauge	اشل اندازه گیری عمق اب
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
birmingham wire gauge	اندازه بیرمنگامی سیم
rain gauge station	ایستگاه باران سنجی
brown & sharpe wire gauge	اندازه براون- شارپ سیم
direct-reading rain gauge	اندازه مقدار بارش مستقیم
measurement of snowfall: snow gauge	اندازهگیریمقداربارشباران
level best	خیلی عالی
he did his level best	کوتاهی نکرد
he did his level best	انچه از دستش برامدکرد
level best	خیلی خوب
level best	بسیارعالی
O level	نمرهی قبولی در این امتحانات
level out	یکنواخت کردن
A level	مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level with each other	در یک تراز
level	پایه
O level	آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level out	برابر کردن
level with each other	برابر
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
level	همسطح کردن
level	تراز کردن تراز
level	همسطح
level	مسطح
level	استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level	کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level	تراز بنایی
level	رده
level	نشانه گرفتن
level	مسطح شدن
level	تراز سطح افقی افقی کردن
level to	تراز کردن
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
level	مستقیم
level	هدف در خط دید شماقرارگرفت
level	مسطح کردن
level	هم تراز
level	هموار
level	میزان
level	سطح
level	الت ترازگیری
on the level <idiom>	درستکار ،بی غل وغش
level	سطح برابر
level	تراز
level	ترازسازی
level	هم پایه
level	ترازکردن
level	موزون هدف گیری
level	یک دست
level	سطح ارتفاع
level	یک نواخت
level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
skill level	پایه مهارت فنی
skill level	پایه مهارت
significance level	سطح معناداری
rotational level	تراز چرخشی
reorder level	سطح سفارش مجدد
signal level	سطح سیگنال
signal level	سطح علامت
reorder level	مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
nesting level	سطح تو در تویی
noise level	سطح پارازیت
noise level	میزان خش
nesting level	سطح لانهای
nesting level	سطح اشیانهای
n level logic	منطق N سطحی
multi level	چند سطحی
mean sea level	میانگین سطح دریا
mean sea level	سطح متوسط دریا
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا
manning level	درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
oil level	سطح روغن
speed level	مرحله سرعت
one level address	سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
protection level	سطح حفافت
price level	سطح قیمت
speed level	سطح سرعت
power level	تراز توان
pezometeric level	سطح پیزومتری
optimal level	سطح بهینه
operating level	سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level	سطح فعالیت
one level memory	حافظه یک سطحی
one level address	آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level address	کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
maintenance level	سطح تثبیت
sound level	شدت نسبی صوت
still water level	سطحسکونآب
level-headed	راستبین
level-headed	معقول
camper level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
white level	تراز سفید
water level	سطح اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level	تراز اب
level-headed	ترازخوی
level-headed	متعادل
upper level	سطحبالایی
alidade level	دستگاهسمتنما
top-level	بلند پایه
top-level	کهبدان
top-level	افراد عالیرتبه
top-level	توسط افراد عالیرتبه
split-level	سه نیم اشکوبی
split-level	چند سطحی
builder level	تراز بنایی