English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
Other Matches
gate operating ring حلقهورودیعملکننده
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
platform سطحه
platform کف راه جایگاه خطابه
platform سکوی شیرجه
platform تخته 4 در 4متر مسابقه وزنه برداری
platform نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
platform نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platform پایه
platform پایگاه
platform سکوی ایستگاه راه آهن
platform 3 سکوی شماره 3
where is the platform 3? سکوی شماره 3 کجاست؟
platform nu شمارهسکو
platform سخن رانی کردن
platform سکو
platform صحن
platform مرام
platform خط مشی
platform رسانگر حامل گیرنده
platform درجای بلند قرار دادن
platform پایه نصب
aerial platform سکوی مخصوص پرتاب بار با چتر
aerial platform سکوی مخصوص بارریزی هوایی
starting platform سکوی شروع
stepped platform صفحه پله دار
compass platform bridge
military platform سکوی نظامی
bath platform سکویحمام
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
flight platform سکوی پرواز
camera platform سکویدوربین
fixed platform سکویثابت
airdrop platform سکوی بارریزی هوایی
stairs with a platform پلکان با پاگرد
platform car واگن بی لبه
lifting platform صفحه بالابر
connectivity platform برنامه اتصال
platform independence استقلال پایهای
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
platform load بار کف دار
pouring platform سطح ریزش
launching platform launcher
hardware platform پایگاه سخت افزار
baffle platform کف ارام کننده
space platform پایگاه فضایی
space platform ایستگاه فضایی
jack-up platform سکویبالابر
oil platform سکوینفتی
load platform سکویبار
weighing platform صفحهوزنه
production platform سکویتولیدات
platform trolley چرخدستیسکویی
platform shelter سایبانسکو
platform ladder نردبانسکویی
platform entrance سکویورود
passenger platform سکویمسافرین
station platform سکویایستگاه
platform load بار سکودار
camera platform lock محلقفلدوربینبهپایه
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
air delivery platform پالت مخصوص بارریزی هوایی
Is this the right platform for the train to London? آیا این سکوی قطار لندن است؟
semi-submersible platform سکوینیمهشناور
platform pallet truck چرخمسطحسکویی
What platform does the train to York leave from? قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
What platform does the train from York arrive at? قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
operating عملیاتی
operating عامل
self operating خود کار
operating profit سود عملیاتی
operating manual دستور کار
operating manual دستورالعمل
operating loss زیان عملیاتی
operating lever اهرم عملکرد
operating agency شعبه عامل
operating lever اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever اهرم گرداننده
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating program برنامه عملیات
operating panel تابلوی عملکرد
operating program برنامه اجرایی
operating agency قسمت اجرایی
operating bridge پل کارگاهی
operating point نقطه کار
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating personnel افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating personnel پرسنل فعال
operating profit سود ناخالص
operating level سطح فعالیت
operating key کلید گزینش
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses مخارج عملیاتی
operating cost هزینه بهره برداری
operating conditions رژیم
operating cost هزینه عملیاتی
operating condition رژیم
operating capital سرمایه در گردش
machine operating عملکرد ماشین
operating instruction دستور کار
operating instruction مقررات کار
operating budget بودجه عملیاتی
operating handle دستگیره راه اندازی
operating handle دستگیره کولاس
operating budget بودجه بهره برداری
operating handle دستگیره عامل
operating cost مخارج عملیاتی
operating lever دستگیره عامل کولاس
operating room اطاق عمل
operating dam سدعملیاتی
operating cord نختنظیم
field operating عمل کننده در صحرا
operating weight وزن عملیاتی
operating voltage ولتاژ کار
operating temperature درجه حرارت کار
operating temperature دمای عملیاتی
operating floor عملیاتزمین
operating rod میلهعملیات
operating rooms جایگاه عمل
operating rooms اطاق عمل
operating system سیستم عامل
operating systems سیستم عامل
operating theatre نمایشگاه عمل جراحی
operating theatres نمایشگاه عمل جراحی
operating room جایگاه عمل
operating system/ سیستم عامل دو
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating speed سرعت عملکرد کار
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
operating speed سرعت عملیاتی
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating staff متصدیان
operating stand اطاق هدایت
operating staff کارمندان عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating supplies مواد کمکی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating signal سیگنال دستگاه
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating signal چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
tape operating system سیستم عامل نوار
network operating system سیستم عامل شبکه
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
crypt operating instructions دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
disk operating system سیستم عامل گردهای
goest operating system سیستم عامل مهمان
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
operating system monitor مبصر سیستم عامل
shortest operating time کوتاهترین زمان عملیات
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
aitcraft operating weight وزن اصلی هواپیما
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
standing operating procedures روش جاری مخابرات
host operating system سیستم عامل میزبان
disk operating system کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
virtual storage operating system سیستم عامل حافظه مجازی
multiple loading operating system سیستم عامل بارکننده چندتایی
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
general purpose operating system سیستم عامل همه منظوره
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate راه تغذیه لشعلث
gate گیت
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
and gate مدار AND
and gate دریچه و
gate مدخل
take out gate دریچه ابگیر ابیاری
or gate دریچه OR
or gate دریچه یا
gate یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
down gate راهگاه پایین دست
gate سوزن اتصال به یک FET
gate دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate دروازه شروع اسکی
Gate ورودی به باند
saw gate چارچوب اره
gate دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate وسایل ورود ورودیه
gate مدخل دریجه سد
gate در بزرگ
gate دروازه
nor gate دریچه نایا
not or gate دریچه نا- یا
nor gate دریچه نقیض یا
gate فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate دریچه
not gate دریچه نقیض
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com