English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English Persian
geometric pitch گام هندسی
Other Matches
geometric mean میانگین هندسی
geometric mean فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
geometric mean ریشه nام
geometric هندسی
geometric illusion خطای ادراکی هندسی
model geometric یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
geometric shapes اشکال هندسی
geometric growth رشد هندسی
geometric progression تصاعد هندسی
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
model geometric نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
geometric twist پیچش هندسی
geometric similarity تشابه هندسی
geometric series سریهای هندسی
pitch نواک
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch in <idiom> به چیزی پول یا کمک دادن
pitch in شروع به خوردن غذاکردن
pitch into به خوراک حمله کردن
pitch توپ را زدن
pitch in با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch upon انتخاب کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
to pitch in جدادست بکارشدن
pitch قطران
pitch استوارکردن
pitch سرازیری
pitch اوج پرواز اوج
pitch چادرزدن
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch زیروبمی صدا
pitch ته مانده تقطیر
pitch ضربت باچوگان نصب
pitch پرتاب
pitch جای شیب پلکان
pitch دانگ صدا
pitch خیمه زدن برپاکردن
pitch نصب کردن
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch گام
pitch درجه
pitch پرتاب کردن
pitch زیر و بمی
pitch تن صدا
pitch قیر
pitch خیمه زدن
pitch بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch میل
pitch زمین بازی
pitch زفت
pitch شیب
pitch زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch طول طناب کوهنوردی
pitch گام سیم پیچی
pitch قیر اندودکردن
pitch تفاله قطران
pitch استقرار
pitch dark قیرگون
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch pine شجرالقطران
pitch diameter قطر گام
pitch macadam سنگریزه قیر
pitch of arch خیز قوس
pitch dark سیاه
pitch of arch خیز طاق
pitch diameter قطر جناح
pitch of poles گام قطبها
pitch of spiral پای پیچ
pitch pine کاج قیری
pitch diameter قطر پهلو
pitch resin لبان شامی
tooth pitch گام شیار
track pitch فاصله شیار
track pitch گام شیار درجه شیار
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch گام سیم پیچی
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
To pitch a tent. چادر زدن
pitch a tent <idiom> چادرزدن
tooth pitch گام دندانه
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to pitch on one's head از سر پرت شدن
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pole pitch گام قطب
reverse pitch گام معکوس
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
standard pitch گام استاندارد
theoretical pitch گام تئوریک
pitch wheel چرخکوککردن
pitch-and-toss شیر یا خط
pitch black خیلی سیاه
feathering pitch گام فدر
feed pitch گام پیش بری
effective pitch گام موثر
dot pitch درجه نقطه
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
diametral pitch گام قطری
diameter pitch قطر گام
cyclic pitch گام دورانی
pitch black قیرگون
character pitch type elite
character pitch pica
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
back pitch گام خور پیچک
absolute pitch زیر و بمی مطلق
pitch-black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
fractional pitch گام کسری
full pitch گام پر
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
pitch circle دایره گام
pitch cap کلاه زفت
pitch and toss بازی بیخ دیواری
pitch and toss نوعی بازی شیر یاخط
pitch control کنترل گام ملخ
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch control کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch a yarn قصه گفتن
nominal pitch گام اسمی
pitch dark تاریک
coil pitch گام پیچک
grid pitch گام شبکه
mineral pitch اسفالت
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
mineral pitch قیر معدنی
pitch coal ذغال سنگ قیری
controllable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch قیر قطران ذغال سنگ
tough pitch copper مس چقرمه
pitch of armature winding گام پیچک
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
coal tar pitch قیر ذغال سنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com