Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
give the bell a ring
زنگ رابرنید
Other Matches
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
i heard the bell ring
زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
Give me a call! or
[Give me a ring!]
به من زنگ بزنید
[بزن]
!
give a ring
زنگ زدن
I'll give you a ring.
[British English]
من به تو زنگ می زنم.
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence
حصار گرد
bell
ناقوس
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell
زنگ اویختن به
bell
زنگ
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell a
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
The bell goes at 9 .
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell
زنگ زنگوله
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
bell-cage
[ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
bell-arch
قوس منحنی
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swimming bell
اندام شنا
door bell
زنگ درخانه
bell glass
مردنگی
diving bell
الت غواصی
bell metal
مفرغ
dumb bell
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
electric bell
زنگ اخبار
blue bell
گزارش جنایت
bell conveyor
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bell lap
اخرین دور مسابقه
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
bell metal
ترکیب مس و قلع
bell wether
پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
bell socket
تبدیلی
bell tent
چادر قلندری
bell tower
برج ناقوس
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bell's palsy
فلج بل
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
sleigh bell
زنگوله سورتمه
bell wire
سیم زنگ اخبار
alarm bell
زنگ
alarm bell
خطر
silver bell
درخت لعل
bell wether
سردسته
bell wether
پیش اهنگ
bell book
دفتر موتورخانه
bell transformer
ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell-bottomed
شلوارپاچهگشاد
heath bell
گل خلنگ
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
blue bell
گزارش بدرفتاری
passing bell
ناقوس مرگ
bell-roof
بام شیپوری
bell-cast
[لبه ی برجسته بام]
muzzle bell
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
bell-cote
ناقوس خانه
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
bell-chamber
[اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell-tower
برج بلند
lutine bell
زنگ کشتی لوتین
pull the bell
زنگ را بزنید
bell push
دکمهزنگدرخانه
bell mouthed
دهن گشاد
glss bell
مردنگی
bell bottoms
شلواردمپاگشاد
bell brace
دکمهسکوت
to bell the cat
زین برگرگ نهادن
bell-metal
مفرغ
bell-flower
حلقه گل
bell roof
سقفناقوسی
bell-gable
ناقوس خانه
The name rings at bell.
لین اسم به گوشم آشناست
pull the bell
ریسمان زنگ رابکشید
bell-ringing
بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
hare bell
سنبل کوهی
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
bell adjustment inventory
پرسشنامه سازگاری بل
Bell compatible modem
مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
level crossing bell
زنگخطعبور
single stroke bell
زنگ تک ضربه
bell magendie law
قانون بل- ماژندی
bell ringing transformer
مبدل زنگ اخبار
bell shaped magnet
اهنربای زنگ شتری
Somebody is ringing the door bell.
یکنفر دارد زنگ دررامی زند
bell and hopper arrangement
ترتیب قیف و مخروط
bell shaped curve
منحنی زنگوله شکل
bell type annealing furnace
کوره التهابی نوع مسدود
bell type distributing gear
زنگ کوره بلند
The child of ones old age is a bell hung from ones.
<proverb>
بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
o ring
واشر
ring off
قطع کردن تلفن
ring up
<idiom>
تلفن زدن
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
ring up
به کسی تلفن کردن
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
ring d.
فاخته
ring d.
قمری
ring with
منعکس کردن
v ring
مثلث شکاف درجه
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring
گود
o-ring
حلقهoشکل
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring
صدای زنگ تلفن طنین
ring
عرصه
ring
میدان
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring
تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring
انگشتر میدان
ring
چرخ خوردن
ring
تلفن زدن
ring
گروه
ring
محفل
ring
حلقه
ring
تلفن حلقه
ring
طنین انداختن صدای زنگ
ring
جسم حلقوی
ring
گرد امدن
ring
زنگ زدن
ring
حلقه زدن
ring
صحنه ورزش
ring
طوقه
ring
ناقوس
ring
رینگ بوکس
ring
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring
صدا کردن
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up
با زنگ فراخواندن
to ring up
کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up
تلفن کردن به
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
to ring off
قطع کردن
to ring off
بریدن
to ring for
با زنگ صدا کردن
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring
احاطه کردن
there was no ring
کسی تلفن نکرد
there was no ring
کسی زنگ نزد
growth ring
دایره رشد
prize ring
گود مسابقه
prize ring
محل مسابقه مشت زنی
protecting ring
حلقه حفافت کننده
race ring
رینگ و پایه مسلسل
ring current
جریان حلقه
growth ring
دایره سالیانه
race ring
طوقه سرسرهای
protection ring
حلقه حفافت
race ring
سینی دوار
the ring finger
انگشت حلقه
to ring a bull
حلقه دربینی گاوکردن
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
to ring the curtain up or down
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
packing ring
رینگ
key ring
حلقه کلید
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
napkin ring
حلقه دستمال پا سفره
there is a ring at the door
دم در زنگ میزنند
mooring ring
حلقه مهار
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
jack ring
خاموت
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
piston ring
رینگ پیستون
to ring the knell of anything
فاتحه چیزی راخواندن
peg in the ring
بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
padded ring
حلقه پوشش دار
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
ring cartilage
حلقهای
jack ring
طوق جک
the ring finger
بنصر
setting ring
حلقه تنظیم
ring tailed
دم حلقهای
ring tailed
دارای حلقههای رنگی در دم
ring structure
ساختار حلقهای
ring streaked
مخطط
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked
مخطط
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring spanner
اچار رینگ
ring snake
مار حلقه دار اروپایی
ring tension
کشش حلقوی
ring topology
در حلقه بهم وصل هستند
setting ring
حلقه تنظیم کننده
setting ring
حلقه استقرار یا ثبات
six membered ring
حلقه شش عضوی
slip ring
حلقه سایشی
slip ring
اسلیپ رینگ
snap ring
خار حلقوی
speed ring
میز سایت
seal ring
انگشتر خاتم
seal ring
خاتم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com