Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
Other Matches
globe
کره
globe like
گرد
globe like
کروی
globe
گلوله
globe
گوی
globe
حباب
globe
زمین
globe like
گوی مانند دارای گلولههای ریز
globe
کره خاک
globe
کروی کردن
globe
گرد کردن
globe valve
سوپاپ کروی
globe trotter
سیاح
globe trotting
جهانگردی
globe trotter
جهانگرد
globe fish
یکجورماهی که میتواندبادکرده خودراگردسازد
globe daisy
یکجورگل مروارید
globe amaranth
گل مخمل
fish globe
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
globe valve
شیر سوپاپی
globe valve
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
globe valve
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
opal globe
حباب شیری
star globe
ستاره یاب کروی
globe lamp
چراغ حباب دار
bulb of eye
[Globe of eye]
[bulbus oculi]
کره چشم
[پزشکی]
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
ارباب صاحب
master
ماهر شدن
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
the master
در
the master
خداوند
master off
استاد شمشیربازی
master of
سرپرست گروه شکار روباه
to be a master of
دارا بودن
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master
چیره دست شدن
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
رئیس
master
کسب مهارت کردن
master
کاپیتان کشتی
master
مدیر مرشد
master
استاد شطرنج
master
ماهر شدن در چیزی
master
تسلط یافتن
master
اصلی
master
ماهرشدن
master
کارفرما
master
ارباب استاد
master
چیره دست
master
دانشور
master
خوب یادگرفتن
master
استادشدن
master
تسلط یافتن بر
master
رام کردن
master
قطعه کار اصلی
master
پیر
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
صاحب
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
مخدوم
master
مدل اصلی
master
جامع
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master stroke
شاهکار
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
master stroke
استادی
master workman
سرکارگر
master workman
استاد کار
master workman
سر کارگر
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master stroke
هنر نمایی
master tape
شاه نوار
mint master
رئیس ضرابخانه
master station
پست اصلی مخابرات
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master program
شاه برنامه
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master rod
شاتون اصلی
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
master sergeant
سرگروهبان
master service
انشعاب اصلی
master slave
ارباب و برده
master slice
شاه قاچ
master station
شاه ایستگاه
master physician
سر پزشک
master of the time
صاحب الزمان
master of the horse
کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master mode
حالت راهبر
master race
نژاد برتر
master routine
شاه روال
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
Master of Science
فوقلیسانسMSc-
master key
قاعده کلی شاه کلید
question-master
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
master key
کلید چندین قفل
master agreement
توافق اولیه
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
رئیس تشریفات
master cord
ریسماناصلی
master keys
کلید چندین قفل
master keys
قاعده کلی شاه کلید
pilot master
سر راهنما
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
رئیس سیرک
sailing master
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master
در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
ship's master
افسرارشد کشتی
singing master
اموزگار سرایش
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
language master
زبان اموز
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
whore master
جنده باز
master station
ایستگاه اصلی
master plan
نقشه مجموعه
french master
فرانسه
beach master
رئیس بارانداز
harbor master
رئیس بندر
harbor master
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master
راهنمای بندر
harbour master
رئیس بندر
harbour master
متصدی بندر
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
head master
رئیس
head master
مدیر مدرسه
head master
مدیر اموزشگاه
international master
استاد بین المللی شطرنج
iron master
اهن ساز
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master
اموزگار زبان
french master
اموزگار
drop master
سرپرست پرش
drop master
مدیر پرش
master plans
نقشه کلیات
master plans
نقشه مجموعه
past master
استاد پیشین
past master
استاد قدیمی
master switch
کلید اصلی
master switches
کلید اصلی
station master
رئیس ایستگاه
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
candidate master
نامزد استادی شطرنج
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
cargo master
نوعی هواپیمای باری
chess master
استاد شطرنج
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
master plan
نقشه کلیات
dock master
راهنمای حوض
drill master
مشق دهنده
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master builder
معمار
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console
پیشخوان اصلی
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
master file
شاه پرونده
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master data
شاه دادهها
master data
دادههای اصلی
master document
مدرک اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
master clock
زمان سنج اصلی
master clock
شاه زمان سنج
master builder
بنای مقاطعه کار
master builder
معمارباشی
master data
شاه داده
master carpenter
سردرودگر
master carpenter
سرنجار
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master mode
وضعیت اصلی
master mind
عقل کل
master mind
فکر بزرگ
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
همه کاره هیچ کاره است .
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
master gate valve
مدخلدریچهاصلی
master file maintenance
تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master file maintenance
فرایند بروز دراوردن
Jack of all trades , master of none .
همه کاره وهیچ کاره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com