Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English
Persian
graphic score
نمره نگارهای
Other Matches
graphic
مربوط به نقاشی
graphic
داده ذخیره شده که نشان دهنده اطلاعات گرافیکی است .
graphic
نمودار مقیاس
graphic
نمودارترسیمی
graphic
ترسیمی
graphic
مقیاس مصور
graphic
نگارهای
graphic
گرافیک
graphic
نوشته شده کشیده شده
graphic
وابسته به فن نوشتن
graphic
مربوط به نقاشی یاترسیم
graphic
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
graphic
زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
graphic
واضح
graphic
به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
graphic
تعداد پیکس هایی که کامپیوتر روی صفحه نمایش میتواند نشان دهد
graphic output
خروجی گرافیکی
graphic analysis
تحلیل نگارهای
graphic arts
هنرهای زیبا
graphic method
روش نگارهای
graphic arts
هنر طراحی ودکوراسیون
graphic arts
هنر خط نویسی و طراحی
graphic character
دخشه نگارهای
graphic fitting
خط کش طراحی
graphic language
زبان نگارهای
graphic limits
حدود گرافیکی
graphic fitting
خط کش ت شکل
graphic panel
تابلو نگارهای
graphic display
یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
graphic portfolio
نقشههای ترسیمی دستی زمینی یا دریایی
graphic scale
مقیاس خطی
graphic scale
مقیاس مصور
graphic equalizer
همسانکنندهگرافیکی
graphic display mode
مد نمایش گرافیکی
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
graphic data structure
ساختار داده گرافیکی
graphic display resolution
وضوح نمایش گرافیکی
graphic training aid
پوسترهای اموزشی
graphic training aid
چارت اموزشی
graphic rating scale
مقیاس درجه بندی نگارهای
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
What is the score?
چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
He knows the score .
سرش توی حساب است
what is the score
حساب برد و باخت چقدراست
to keep score
بازی رانگاهداشتن
To keep the score.
حساب امتیاز رانگاهداشتن
to keep score
حساب
t score
نمره T
to know the score
<idiom>
سری توی حساب داشتن
score out
خط زدن
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
score it under
زیر ان خط بکشید
on this score
از این حیث
on this score
از این بابت
He knows the score .
سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
score
خط زدن
score
گرم کردن اسب ثبت حرکات
score
فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score
پیروزی
score
شیار
score
نمره اوردن
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score
پوان اوردن
score
امتیاز
score
نشان معدل
score
بریدگی
score
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score
خط
score
نمره
score
خط افتادن
score
نشان
score
تحقیر کردن ثبت کردن
score
مارک
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
چوب خط نمره
score
حساب
score
حساب کردن بحساب اوردن
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
test score
نمره ازمون
stanine score
نمره نه بخشی
standardized score
نمره بهنجار شده
standard score
نمره معیار
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
score sheet
برگ امتیاز
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
score out that word
ان واژه را خط بزنید
settle a score with someone
<idiom>
عین چیزی را به کسی پس دادن
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
evaluation score
نمره ازمایش
score-console
صفحهنمایشامتیاز
To score points.
امتیاز آوردن ( ورزش )
weighted score
نمره وزنی
He told us what the score was.
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
unweighted score
نمره غیروزنی
true score
نمره حقیقی
transmuted score
نمره تبدیل شده
total score
نمره کامل
time score
نمره زمانی
three score and ten
هفتاد
sigma score
نمره معیار
score keeper
منشی
score off a person
بر کسی پیش دستی کردن
gross score
نمره خام
grade score
نمره کلاسی
accuracy score
نمره دقت
additional score
نمره اضافی
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
box score
نتیجه برد وباخت بازی
box score
حساب بازی
box score
جدول امتیازها
composite score
نمره مرکب
corrected score
نمره اصلاح شده
derived score
نمره اشتقاقی
deviation score
نمره انحراف
error score
نمره خطا
evaluation score
نمره ارزیابی
ipsative score
نمره نسبی
lie score
نمره دروغگویی
main score
نمره اصلی
perfect score
امتیاز کامل
predicted score
نمره پیش بینی شده
raw score
نمره خام
real score
نمره واقعی
run up a score
قرض بهم رساندن
score a person
از کسی پیش بردن
score a person
بر کسی پیش دستی کردن
score off a person
از کسی پیش بردن
percentile score
نمره صدکی
gain score
نمره افزوده
normalized score
نمره هنجار شده
observed score
نمره مشاهده شده
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
on the score of neglect
ازاین حیث
foot score line
خط امتیاز انتهایی
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
hog score line
خطامتیازپایانی
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
segment score number
بخششمارهامتیاز
sweeping score line
خطکمکنندهامتیاز
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) .
درکارم واردهستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com