Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
green blind
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
Other Matches
The blind can not lead the blind.
<proverb>
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind
<idiom>
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
کمینگاه
blind
بدون دید مستقیم پرسنل
blind
چراغ اعلام خطر
blind
چراغ چشمک زن
blind
در پوش
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
کور کردن
to be blind to
نفهمیدن
to go it blind
بی گداربه اب زدن
to go it blind
بی پرواکاری راکردن
to be blind to
ندیدن
blind
طاقنما
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
پرده
blind
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind
نابینا
blind
بی بصیرت
blind
چشمک زدن علامت دادن
blind
: کور
blind
غیر خوانایی
blind
تاریک ناپیدا
blind
:کورکردن
blind
خیره کردن
blind
درز یاراه
blind
گرفتن
blind
مخفی گاه
blind
سنگر
blind
اغفال کردن
blind
پناه
blind
:چشم بند
day blind
روزکور
color blind
فاقد حساسیت نسبت برنگ
moon blind
روزبین
blind storey
تریبون کلیسا
blind pass
کالیبر کور
gravel blind
تقریبا کور
blind pass
پاس کور
blind pass
پاس بدون دید یار
blind of one eye
یک چشم
blind nut
مهره کور
blind one eye
از یک چشم کور
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind pipe
لوله کور
blind rivet
پرچ کور
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search
جیستجوی بی نتیجه
blind stiteh
کور نخبه
blind transportation
ارسال یک جانبه
blind transportation
ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley
کور دره
blind window
پنجره نما
blind zone
منطقه کور
born blind
کور مادرزاد
color blind
رنگ کور
blind pipe
لوله غیرمشبک
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
hoodman blind
اوباش
hoodman blind
لوطی
hoodman blind
مرد کلاهدار
stone blind
کاملا کور
spanish blind
دریچه کرکرهای
snow blind
برف کوری
snow blind
برف کور
sand blind
دارای چشم تار
roller blind
پرده فنردار قرقره ایی
moon blind
شبکور
moon blind
دچار اماس نوبتی
murphy blind
چشم بند اسب
hoodman blind
گردن کلفت
he strike him blind
چنان زد که کورش کرد
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
colour blind
کوررنگ
Roman blind
درپرشرومانی
blind cloth
پردهکرکره
double blind
دوسوکور
ventilation blind
پیش پنجره
blind drunk
مستمخمور
sun blind
سایبان
sun blind
پرده پنجره
strike blind
با ضربه کور کردن
he is blind to kindness
مهربانی نمیفهمد چیست
night blind
شبکور
blind matching
همتاسازی بی نام
blind alleys
کوچه بن بست
blind fold
با چشم بسته
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind bridle
لگام چشمبنددار
blind dates
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot
نقطه کور
blind arcade
طاقنما
blind analysis
تحلیل بی نام
blind spot
نقطه ضعف
blind a lley
کوچه بن بست
Venetian blind
پنجره کرکره
blind spots
نقطه کور
blind spots
نقطه ضعف
blind circuit
مدار یک طرفه
blind circuit
مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind alley
شاخه بن بست
blind alley
کوچه بن بست
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole
سوراخ کور
blind hole
سوراخ مسدود
blind keyboard
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind fold
کورکردن
blind coal
زغال سنگ بی شعله
blind flange
فلانژ سرپوشیده
blind flange
فلانژ کلاهک
blind fold
چشم بستن
blind diagnosis
تشخیص بی نام
blind alleys
شاخه بن بست
green
معتدل
green
سبزیجات
green
سبز کردن
green
سبز
green
<idiom>
green
سبزه چمن
green
خرم
green PC
رایانه زیست بوم دوستانه
green PC
رایانه سبز
green
رنگ سبز
green
بی تجربه
green
ترو تازه نارس
green
سبزشدن
through the green
منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
تازه
blind man's buff
چشم بندانک
blind man's buff
از من داری
to turn a blind eye to something
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
The illiterate person is blind .
<proverb>
بیسواد کور است .
He is blind in the left eye .
چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
To lose ones sight . To go blind.
کور شدن
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
blind mans buff
چشم بندی چشم بندانک
double blind method
روش بی نام مضاعف
blind drainage area
حوزه ابریز بسته
blind mans buff
ازمن داری
green roof
[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
Green architecture
[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
green with envy
از حسادت ترکیدن
Green architecture
معماری سبز
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
prophet's green
رنگ سبز نبی
[این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
deep green
رنگ سبز تند و تیره
green beans
لوبیا سبز
to turn green
سبز رنگ شدن
pea green
زرد مایل بسبز
pea green
سبز نخودی
pomona green
رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
green stool
مدفوع سبز رنگ
[پزشکی]
sap green
رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green
رنگ سبز مایل بابی
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
pace of the green
سرعت گوی
green card
کارت سبز
green ball
توپسبز
green beam
شعلهیسبز
green cabbage
کلمسبز
green peas
نخودفرنگی
green russula
نوعیقارچسبز
green space
فضایسبز
green walnut
گردویتازه
practice green
شروعبهسبزشدن
Green Paper
برگهنظرخواهی
bottle green
سبزپررنگ
green fingers
متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
green salad
سالادسبز
green peppers
فلفل سبز
green with envy
<idiom>
green thumb
<idiom>
to incline to green
بسیبزی زدن
to incline to green
یا مایل بودن
village green
میدان دهکده
By the green grass .
کنار چمن های سبز وخرم
Dear Mr. Green .
آقای گرین عزیز ( محترم )
Green Berets
سبز کلاهان
Light green.
رنگ سبز روشن
green cards
کارت سبز
green pepper
فلفل سبز
Green Beret
تکاور - کماندو
green old wound
زخم تازه
green house
گرمخانه
green house
گلخانه
green gun
لوله پرتاب سبز
green flag
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed
حسود
bromocresol green
سبز برموکرزول
dark green
سبزسیر
green eye
حسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com