English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
green mold کفک سبز
Search result with all words
green sand mold قالب تر
Other Matches
mold شابلون
mold قالب گرفتن
mold فرم ریختگی
mold فرم
mold فرم دادن
mold فرم پرسی
mold etc خاکی کردن
mold etc کود دادن
mold etc بوزک
mold etc پرمک
mold الگو
mold با قالب بشکل دراوردن
mold کپرک
mold کالبد
mold کپک قارچی
mold قارچ انگلی گیاهان
mold کپرک زدن قالب
mold قالب
mold قالب ریزی کردن
mold قالب ریخته گری
pig mold قالب شمش
permanent mold قالبهائیکه متوالیا" مورداستفاده
die mold فرم ریخته گی تزریقی
permanent mold قرار می گیرند
mold cavity حفره قالب
compression mold قالب ریختن تراکمی
slime mold کپک لجن
heat mold پرس کردن گرم
transfer mold قالب گیری انتقالی
iron mold لکه
iron mold سیاهی اهن
permanent mold casting ریجه
mold making equipment تجهیزات قالب سازی
dry sand mold قالب ماسهای خشک
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
die and mold making حدیده و قالب سازی
bottle top mold انگشتانه
half shell mold قالب نیم پوسته
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green رنگ سبز
green ترو تازه نارس
green معتدل
green سبز
green خرم
green سبزه چمن
green تازه
green سبز کردن
green بی تجربه
green سبزیجات
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green سبزشدن
green <idiom>
green PC رایانه سبز
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green with envy از حسادت ترکیدن
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
deep green رنگ سبز تند و تیره
long green دلار کاغذی پشت سبز
malachite green سبز مالاشیت
mead green سبز چمنی
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
to turn green سبز رنگ شدن
green beans لوبیا سبز
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
Green architecture معماری سبز
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
green card کارت سبز
green with envy <idiom>
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green thumb <idiom>
to incline to green یا مایل بودن
bottle green سبزپررنگ
village green میدان دهکده
Green Berets سبز کلاهان
practice green شروعبهسبزشدن
green cards کارت سبز
green pepper فلفل سبز
green peppers فلفل سبز
green ball توپسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green peas نخودفرنگی
green russula نوعیقارچسبز
green space فضایسبز
to incline to green بسیبزی زدن
Green Beret تکاور - کماندو
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
pace of the green سرعت گوی
Light green. رنگ سبز روشن
pea green زرد مایل بسبز
pea green سبز نخودی
green salad سالادسبز
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Green Paper برگهنظرخواهی
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green رنگ سبز مایل بابی
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
green walnut گردویتازه
long green اسکناس پشت سبز
green house گلخانه
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete بتن تر
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green bone نیزه ماهی
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green crop علف تازه
green dragon ارن
green gun لوله پرتاب سبز
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed حسود
green eye حسد
green eye رشک
green dragon درافیون
green dragon لوف کبیر
green dragon فیل گوش
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green alga جلبک سبز
grass green رنگ سبز چمنی
almond green رنگ مغز پستهای
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green revolution انقلاب سبز
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
bromocresol green سبز برموکرزول
green crop علیق سبز
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green سبز زیتونی
emerald green سبززمردی
emerald green زمردین
emerald green زمردی
green light چراغ سمت راست
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
dark green سبزسیر
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
green house گرمخانه
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green pea نخود سبز
green pea نخود اتابکی
green peak دارکوب سبز
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green sand ماسه تر
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green vitriol زاج سبز
green vegetable سبزی خوراکی
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green stuff سبزی
green stuff سبزیجات
green tea چای سبز
green tea چایی سبز
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green onion پیازچه
green old wound زخم تازه
in the green tree سرسبز
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice یرقان سبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree بخت سبز
green jaundice سبزی
jade green رنگ سبز یشمی
jade green رنک سبزمایل به ابی
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
green bean لوبیای سبز
green meat گیاه خوراکی
green meat گوشت کهنه
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green meat سبزی
green wood چوب تر
green with a blue tint سبز مایل به ابی
all nature looked green همه جا سبز بود
moss green color سبز جلبکی
give someone the green light چراغ سبز نشان دادن
moss green color رنگ سبز ماشی
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
green barley for fodder قصیل
green barley for fodder خصیل
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
green sand molding قالب ریزی تر
To turn green with envy. از حسد ترکیدن
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
fine green marble سنگ گندمی
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
Here ist my Green card. بفرمائید این کارت سبز من است.
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com