Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
Other Matches
Take me to the airport?	مرا به فرودگاه ببرید.
airport	فرودگاه
airport	روزنه هوا
airport	دریچه هوا هواکش
How far is it to the airport?	تا فرودگاه چقدر راه است؟
What's the fare to the airport?	نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
Is there a train to the airport?	آیا برای فرودگاه قطار هست؟
Is there a bus to the airport?	آیا برای فرودگاه اتوبوس هست؟
airport traffic area	منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
named airport of departure	فرودگاه معین برای حرکت
equipment	تجهیزات
equipment	ساز و برگ
equipment	ساز وبرگ
equipment	دستگاه
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	اثاثه
equipment	اثاثیه
equipment	لوازم
equipment	تجهیز
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
check out equipment	وسایل بازدید محل
control equipment	ابزار نظارت
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
equipment bag	ساک دستی بازیگر
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
accessory equipment	تجهیزات یدکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
accessory equipment	وسایل یدکی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment	equipment peripheral
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment	وسیله جانبی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
technical equipment	تجهیزات فنی
table of equipment	جدول ساز و برگ
standby equipment	تجهیزات جانشینی
sonic equipment	وسایل اوازی
sonic equipment	وسایل اوایی
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
radar equipment	تجهیزات رادار
protective equipment	تجهیزات حفافتی
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
pool equipment	وسایل پارک موتوری
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
machine equipment	تجهیزات ماشین
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
telephone equipment	دستگاه تلفن
telephone equipment	تجهیزات تلفن
equipment logbook	دفتر تجهیزات
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
extra equipment	تجهیزات اضافی
extra equipment	متعلقات ویژه
equipment rack	پایهوسایل
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment compartment	کوپهتجهیزات
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
garage equipment	تجهیزات گاراژ
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment	تجهیزات
output equipment	تجهیزات خروجی
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
test equipment	وسایل ازمایش
handling equipment	تجهیزات بار
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
dust collection equipment	وسایل گردگیری
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment	تهویه
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
ground	محل ایستادن توپزن
ground	تماس دادن توپ با زمین
ground	سبب
ground	به گل زدن
ground	تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground	عرصه
ground	خاک
ground	جهت
ground	بزمین نشستن
ground	سیم منفی
ground	قطب منفی
to take ground	بخاک نشستن
ground	اساسی
to take ground	بگل نشستن
ground	زمین
ground	زمین میدان
ground	کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground	محوطه
ground	اتصال زمین
under ground	راه اهن زیرزمینی
under ground	سرداب زیرزمین
ground	بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground	فرودامدن
ground	به گل نشاندن ناو
we are still above ground	هنوز زنده ایم
ground	زمان ماضی فعل grind
ground	اتصال به زمین
ground	سیم زمین
ground	اتصال منفی
above ground	زنده
ground	اساس
ground	کف دریا
get off the ground <idiom>	شروع خوب داشتن
ground	عنوان
ground	اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground	زمینه
ground	اتصال بدنه
ground	خاک میدان
ground zero	صفر زمین
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
ground zero	محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
ground	: زمین
on the ground of	به دلیل
ground	پایه
down to the ground	ازهمه جهت
ground	کف زمین
down to the ground	ازهرحیث کاملا
ground	بنا کردن برپا کردن
out of one's ground	تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground	اصل
ground	زمین کردن
impermeable ground	زمین ناتراوا
permeable ground	تراوا زمین
permeable ground	زمین تراوا
stamping ground	میعادگاه
teeing ground	منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
holding ground	محوطه نگهدارنده لنگر
hold one's ground	موقعیت خودرا حفظ کردن
to fall to the ground	زمین خوردن
to cover much ground	وسیع بودن
to cover much ground	رسابودن
to cover much ground	جامع بودن
to be dashed to the ground	متروک ماندن
to be dashed to the ground	به نتیجه نرسیدن
there is no ground for his complaint	شکایت او بیمورد است
hold one's ground	پایداری
holding ground	گیرایی کف دریا
impermeable ground	زمین نفوذناپذیر
loose ground	زمین سست
protective ground	زمینه حفافتی
pervious ground	تراوا زمین
pervious ground	زمین تراوا زمین نفوذپذیر
natural ground	زمین طبیعی
neutral ground	سیم زمین خنثی
original ground	زمین بکر
pleasure ground	گردش گاه
pleasure ground	تفرجگاه
organization of the ground	سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
ground control	دستگاه کنترل کننده زمینی
proving ground	محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
proving ground	ازمونگاه
quick ground	زمین سست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com