Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
ground controled approach	دستگاه تقرب خودکار
ground controled approach	دستگاه فرود خودکار هواپیما
Other Matches
approach approach conflict	تعارض گرایشی- گرایشی
to approach one another	به هم نزدیک شدن [همچنین اصطلاح مجازی]
to approach somebody [something]	به سمت کسی [چیزی] رفتن
to approach somebody [something]	نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something]	نزدیک شدن به کسی [چیزی]
to approach something	نزدیک شدن به چیزی
to approach something	نزدیک آمدن به چیزی
to approach	به طرف کسی رفتن
to approach	به طرف کسی رفتن برای برخورد
approach	دیدگاه
approach	معبر
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach	مسیر فرود
approach	نزدیک امدن معبر
approach	رویکرد
approach	برداشت روش
approach	مشی
approach	شیوه
approach	نزدیک شدن
approach	برخورد
approach	حرکت به سمت جلو
approach	رسیدن
approach	دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approach	دورخیز
approach	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach	ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approach	پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approach time	زمان تقرب هواپیما
approach wall	دیواره ورودی
to approach [a topic]	ذکر کردن [موضوعی]
avenues of approach	معابر وصولی
avenues of approach	راههای نفوذی مسیرهای تقرب
counter approach	استحکامات متقابله
clinical approach	روش بالینی
commodity approach	بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
approach transition	تبدیل ورودی
approach sequence	ترتیب توالی تقرب هواپیماها
approach gradient	شیب گرایش
approach lane	مسیر تقرب
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
approach line	خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
approach line	خط تقرب به باند
approach march	راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
approach parapets	جان پناه دیوار
approach ramp	سربالائی ورودی
approach ramp	فرازورودی
approach ramp	فرازای ورود
approach ramp	شیب ورودی
approach formation	صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
approach end	ابتدای باند فرود
angle of approach	زاویه تقرب هواپیما
angle of approach	زاویه فرود هواپیما
angle of approach	زاویه تند
angle of approach	زاویه حاده
approach schedule	برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
approach route	مسیرفرود به باند
approach channel	کانال ورودی- نهر ورودی
approach chart	نقشه مسیر فرود
approach chart	نقشه تقرب هواپیما
approach clearance	اجازه فرود
approach end	نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
approach route	مسیر تقرب به باند
information approach	روش کسب اطلاعات
systems approach	رویکرد نظام نگر
radio approach	دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio approach	دستگاه تقرب رادیویی
quantitative approach	دیدگاه کمی
covered approach	مسیر پوشیده
quantitative approach	روش کمی
power approach	تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
missed approach	فرود اضطراری
missed approach	فرود ناقص
line of approach	مسیر تقرب یا فرود
line of approach	راه تقرب به دشمن
line of approach	راه وصول
landing approach	مسیر تقرب
intrinsic approach	رهیافت درونی
intermediate approach	مسیر تقرب فرعی
initial approach	تقرب اولیه هواپیما
initial approach	مسیر تقرب اصلی
underpass approach	سرازیری پیوند
underpass approach	نشیب پیوند
expenditure approach	روش هزینه
expenditure approach	روش مخارج
intrinsic approach	رهیافت سرشتی
approach time	زمان نزدیک شدن به باند
final approach	مسیر نهایی فرود
hump approach	برآمدگیکناری
approach clearance	اجازه تقرب
covered approach	راه نفوذی پوشیده
landing approach	مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
velocity of approach	سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
final approach	مسیرنهایی فرود هواپیما
covered approach	پیشروی پوشیده معابر مخفی
income and expenditure approach	مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
closest point of approach	نزدیکترین نقطه گذر
automatic approach and landing	روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
target approach point	اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
approach avoidance conflict	تعارض گرایشی- اجتنابی
get off the ground <idiom>	شروع خوب داشتن
under ground	راه اهن زیرزمینی
down to the ground	ازهرحیث کاملا
under ground	سرداب زیرزمین
to take ground	بخاک نشستن
to take ground	بگل نشستن
ground zero	صفر زمین
we are still above ground	هنوز زنده ایم
ground	زمین میدان
out of one's ground	تجاوز توپزن از محل ایستادن
down to the ground	ازهمه جهت
on the ground of	به دلیل
ground zero	محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
ground	سیم منفی
ground	به گل نشاندن ناو
ground	زمین
ground	کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground	سیم زمین
ground	اتصال به زمین
ground	کف زمین
ground	زمان ماضی فعل grind
ground	اصل
ground	محوطه
ground	اتصال زمین
ground	قطب منفی
ground	به گل زدن
ground	تماس دادن توپ با زمین
ground	تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground	محل ایستادن توپزن
ground	خاک
ground	اتصال بدنه
ground	اتصال منفی
ground	عرصه
ground	جهت
ground	سبب
ground	اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground	فرودامدن
ground	خاک میدان
ground	بنا کردن برپا کردن
ground	پایه
ground	: زمین
ground	اساس
ground	کف دریا
ground	زمینه
ground	زمین کردن
ground	بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground	عنوان
ground	اساسی
above ground	زنده
ground	بزمین نشستن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
he fell to the ground	همینکه
hold one's ground	پایداری
to be dashed to the ground	به نتیجه نرسیدن
hold one's ground	موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's ground	ایستادگی کردن
there is no ground for his complaint	شکایت او بیمورد است
teeing ground	منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
he fell to the ground	دویدن اغازکردبزمین افتاد
hard ground	زمین سخت
to be dashed to the ground	متروک ماندن
to give ground	پس نشستن
to gain ground upon	شدن به
to gain ground upon	نزدیک
to gain ground	تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground	پیشرفت کردن
to fall to the ground	متروک ماندن
to fall to the ground	به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground	زمین خوردن
to cover much ground	وسیع بودن
to cover much ground	رسابودن
holding ground	گیرایی کف دریا
to cover much ground	جامع بودن
hard ground	زمین سفت
stamping ground	میعادگاه
stamping ground	پاتوق
permeable ground	زمین تراوا
original ground	زمین بکر
original ground	زمین طبیعی
organization of the ground	سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
neutral ground	سیم زمین خنثی
natural ground	زمین طبیعی
ground bass	اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
lose ground	عقب افتادن
mark out a ground	تحدید حدود زمین
loose ground	زمین سست
quick ground	زمین سست
made ground	خاک دستی
pervious ground	تراوا زمین
pervious ground	زمین تراوا زمین نفوذپذیر
speed over the ground	S good made speed
saturated ground	زمین سیراب
holding ground	محوطه نگهدارنده لنگر
saturated ground	خاک سیر اب
impermeable ground	زمین ناتراوا
impermeable ground	زمین نفوذناپذیر
permeable ground	تراوا زمین
proving ground	ازمونگاه
proving ground	محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
protective ground	زمینه حفافتی
pleasure ground	گردش گاه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com