Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
guest book
دفترچهمیهمانها
Other Matches
guest
مهمان
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
guest
انگل خارجی
guest
مهمان کردن
guest
مسکن گزیدن
Please be my guest.
خواهش می کنم مهمان من با شید
guest houses
مهمانخانه
guest houses
مهمانسرا
guest house
مهمانکده
guest house
مهمانسرای نظامی
guest house
مهمانخانه
guest houses
مهمانسرای نظامی
guest houses
مهمانکده
bidden guest
مهمان خوانده
guest night
شب مهمانی
guest computer
کامپیوتر مهمان
guest of honour
مهمانافتخاری
house guest
میهمان
paying guest
کرایهمنزل
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
Where is the guest house?
مهمانسرا کجاست؟
guest element
عنصر کم مقدار
guest house
مهمانسرا
guest-rooms
اطاق مهمان
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
guest-room
اطاق مهمان
guest chamber
اطاق مهمان
guest room
اطاق مهمان
Where is the hotel/ guest house?
هتل کجاست؟
The guest brings his own portion .
<proverb>
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
Can you recommend a guest house?
آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
host guest chemistry
شیمی میزبان- میهمان
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
مجلد دفتر
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
the a of a book
خوانندگان کتابی
book
شماره بازیگرخطاکار
book
رزرو کردن توقیف کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
with out book
برون سند کتابی ازبر
book
بداخلاق
book
کتاب
very many book
کتابهای خیلی زیاد
by the book
کتابی
by the book
ازروی کتاب
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book value
بهای دفتری
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one
جلد نخستین
book one
کتاب نخست
book
فصل یاقسمتی از کتاب
this book is yours
این کتاب مال شما ست
book value
ارزش دفتری
that is my book
کتاب من است
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
that is my book
این
book
ثبت کردن
your book
کتاب شما
that book
این کتاب
here is my book
کتاب من اینها
here is my book
اینست کتاب من
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
book
دفتر
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
the book is out of p
کتاب تمام شده است
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
to book something
چیزی را سفارش دادن
to book something
چیزی را رزرو کردن
your book
کتابتان
that book
ان کتاب
book plates
برچسب کتاب
waste book
دفتر باطله
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
book plate
برچسب کتاب
white book
کتاب سفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
woman of the book
کتابیه
word book
کتاب لغت
year book
سالنامه
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
tou book
لباس تکواندو
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
the book is print
کتاب زیر چاپ است
the book is my property
کتاب مال من است
text book
کتاب درسی
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
thank tou for that book
متشکرم
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
text book
رساله
text book
کتاب اصلی دریک موضوع
service book
کتب دعا
service book
کتب مذهبی
time book
دفتر ثبت ساعات کار
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
to bring to book
حساب پس گرفتن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to bring to book
بازخواست کردن از
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
telephnone book
دفتر تلفن
comic book
کتاب کاریکاتور
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book
در حال خواندن کتابی
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
word book
واژه نامه
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
word book
فرهنگ لغات
word book
قاموس
word book
کتاب لغت
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
book ends
کتابنگهدار
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
telephone book
راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book
کتاب راهنمای تلفن
log book
رخداد نامه
log book
رخداد نگاشت
log book
دفتر رخدادهای روزانه
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
address book
دفترچه تلفن
book token
کارتخریدکتاب
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book
کتابمرجع
phrase book
لغتنامهمسافرت
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
exercise book
کتابتمرین
cookery book
کتابآشپزی
code book
کتابرمزگشا
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
class book
کتاب کلاسی
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
cheque book
دسته چک
cheque book
دفترچه چک
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
bell book
دفتر موتورخانه
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book
بازخواست کردن از
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
book review
مقاله درباره کتاب
book review
انتقاد از کتاب
copy book
دفتر کپیه
account book
دفتر حساب
herd book
نسب نامه حیوانی
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book
قوطی مگس ساختگی
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book
دفتر روزنامه
bill book
دفتر بروات
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
book of account
دفتر روزنامه
book of account
دفتر کل
book move
حرکت کتابی شطرنج
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
book marker
چوب الف
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
book cost
هزینه ثبت شده در دفتر
book marker
نشان لای کتاب
book making
شرطبندی
book learning
علم کتابی
book debts
بدهی دفتری
book draw
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
book of account
دفترحساب
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
black book
کتاب سیاه
book og kings
کتاب پادشاهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com