English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
English Persian
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
Other Matches
hack تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack کلنگ
hack سرفه خشک وکوتاه چاک
hack برش
hack ضربه
hack ضربت بریدن
hack زخم زدن
hack خردکردن بیل زدن
hack اسب کرایهای
hack اسب پیر
hack درشکه کرایه
hack نویسنده مزدور
hack جنده
hack ضربه خطای دست به بازوی حریف
hack لگد زدن عمدی دررگبی
hack ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hack تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hack saw قلم مو
hack saw اره اهن بر
hack saw اره کمانه
hack شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hack saw اره بهن بری
hack کلنگ دو سر
hack chronometer ساعت شماردقیق یدکی
hard hack بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
hack chronometer کرونومتر یدکی
hack hammer چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
hack saw tightener خروسک اره کمانه
hard hack اسپیره
to live at hack and manger درفراوانی زیستن
knife : چاقو کارد
before you can say knife خیلی زود
the knife چاقوی جراحی
the knife الت جراحی
before you can say knife برقی ناگهان
knife کارد زدن
before you can say knife فورا
knife گزلیک
knife تیغه
knife : چاقو زدن
a knife یک چاقو
plane knife تیغه رنده
putty knife کارتک [ابزار]
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
paring knife ناخن گیر
painting knife چاقوینقاشی
spackle knife کارتک [ابزار]
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید چاقویی
moon knife چاقوی پوست تراشی
moon knife چاقوی هلالی
pallet knife کاردک نقاشی
pallet knife کاردک
pallet knife ماله رنگ امیزی
paper knife کارد کاغذبری
paring knife سم تراش
knife switch کلید تیغهای
pruning knife چاقوی شاخه زنی
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
flint knife چاقویسنگچخماقی
boning knife چاقویتزئینی
butter knife ضربهپایشنایپروانه
cheese knife چاقویپنیر
filleting knife چاقویماهیچهبربی
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
dinner knife چاقویغذاخوری
dessert knife چاقویدسر
cook's knife چاقویآشپزی
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
ham knife چاقویژامبون
flick-knife چاقوی ضامندار
oyster knife چاقویمخصوصصدف
three bladed knife چاقوی سه تیغه
knife pleat پیلهتیغهای
trench knife کارد سنگری
war to the knife کارد و کارد کشی
war to the knife جنگ سخت
kitchen knife چاقویآشپزخانه
war to the knife جنگ خونین
commando knife چاقویکماندو
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife-edges تیغه در
knife-edges لبه چاقو
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
knife edge لبه کارد
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
knife-edges لبه کارد
knife edge تیغه در
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیغ
pocket knife چاقوی جیبی
palette knife کاردک نقاشی
bowie knife دشنه
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
bread knife کارد نان بری
hand knife خوش بافت
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
knife grinder تیزگر
knife grinder چاقوتیزکن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife machine کاردپاک کن
dissecting knife کاردتشریح
dissecting knife چاقوی تشریح
bowie knife خنجر
case knife چاقوی جلد دار
case knife چاقوی بزرگ
clasp knife چاقوی ضامن دار
knife rest جای چاقو
switchblade knife چاقوی ضامن دار
cut it with a knife برضد
cut it with a knife درمقابل
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
large chopping knife ساطور
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
jack knife bridge پل متحرک تاشو
principal types of knife انواععمدهچاقو
plaster cutting knife کارد گچبری
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com