English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
hall effect اثر هال پدیده هال
hall effect یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
Other Matches
hall سرسرا
hall عمارت
hall اتاق بزرگ دالان
hall تالار
music hall اطاق ساز ورقص
departure hall سالن ترک کردن
hall of residence خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
reception hall قسمتپذیرش
prayer hall قسمتنمازخواندن
machine hall راهرویماشین
City Hall بلدیه
City Hall شهرداری
City Hall ساختمان شهرداری
music hall سالن موسیقی
arrival hall سالن ورود
The hall has three exits. سالن دارای سه خروجی است.
hypostyle hall [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Egyptian hall [اتاق عمومی مستطیل شکل]
Egyptian hall سرسرا
cyzicene hall [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
cloth-hall محل داد و ستد
cloth-hall بازار
hall-house تالار باز
arrival hall سالن ورود
freemasons hall فراموش خانه
mass hall سالن نهارخوری
to hall over the couls سرزنش یا توبیخ کردن
judgement hall دادگاه
mass hall سالن غذاخوری
hiring hall اژانس یا سازمان کاریابی
white hall هیئت حاکمه انگلیس
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
town hall تالار شهرداری یا فرمانداری
guild hall عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
hall mark نشان عیارکه ازطرف
town hall تالار انجمن شهر
town hall عمارت شهرداری
town hall کاخ شهرداری
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
to take effect مجری شدن
to come into effect قابل اجراشدن
to come into effect مجری شدن
to say something to the effect that ... ابراز کردن خود دایربراینکه ...
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
come to effect قابل اجرا شدن
after-effect اثر ثانوی
to take effect قابل اجراشدن
after-effect تاثیر بعدی
with effect from از تاریخ ...
take effect <idiom> قانونی درست شدن
to this effect ازاین قرار
to this effect باین معنی
to the effect that مبنی براینکه
effect and cause معلول و علت
to the [that] effect <adv.> با مفهوم [معنی] کلی
to the effect that دایربراینکه
cause and effect علت و معلول
effect اجرا
effect معلول
by-effect اثر فرعی
by-effect اثر جانبی
to go into effect قابل اجرا شدن
to take effect قابل اجرا شدن
to go into effect کاربرد پذیر شدن
to take effect کاربرد پذیر شدن
to take effect قانون شدن
effect نتیجه
by-effect نتیجه جانبی
effect معنی
effect اجرا کردن
effect تاثیر
effect عملی کردن معلول
effect مفید
effect مفهوم نیت
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
to go into effect قانونی درست شدن
to take effect قانونی درست شدن
effect کارموثر اجراکردن
effect انجام دادن
to go into effect قانون شدن
effect اثر
to bring to effect انجام دادن
retarding effect اثر تاخیری
thermal effect اثر گرمایی
restrictive effect اثر کاهشی
to carry into effect اجراکردن
restrictive effect اثر انقباضی
to carry into effect بموقع اجراگذاشتن
reactive effect عکس العمل
ratchet effect اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
ratchet effect اثر برگشت ناپذیر
to bring to effect اجراکردن
pinch effect اثر فشرده سازی
pincushion effect اعوجاج بالشتکی
piston effect اثر سنبهای
spillover effect اثر فرعی
to give effect to عملی کردن
practice effect اثر تمرین
price effect اثر قیمت
redistribution effect اثر توزیع مجدد
thermal effect اثر گرما
thermoelectric effect اثر گرما- برق
ripple though effect اثر بازدارنده
screening effect اثر پوششی
seebeck effect اثر زبک
significant effect اثر معنی دار
seebeck effect پدیده زبک
significant effect اثر مهم
shielding effect اثر حفافتی
to give effect to اجراکردن
shoaling effect اثرات کم عمق
schottky effect پدیده شوتکی
size effect تاثیر اندازه
ripple through effect نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
schottky effect اثر شوتکی
tax effect اثر مالیات
tau effect پدیده تائو
surface effect اثر سطح
substitution effect اثر جانشینی
subsittution effect اثر جانشینی
steric effect اثر فضایی
skin effect اثر پوست
shot effect اثر ساچمهای
torque effect اثر ترک
put into effect تکمیل کردن
put into effect اجرا کردن
put into effect صورت دادن
carry into effect صورت دادن
put into effect جامه عمل پوشاندن
carry into effect جامه عمل پوشاندن
put into effect تحقق بخشیدن
carry into effect تحقق بخشیدن
put into effect به اجرا در آوردن
carry into effect به اجرا در آوردن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
carry into effect به انجام رساندن
put into effect انجام دادن
put into effect به انجام رساندن
carry into effect عملی کردن
carry into effect واقعی کردن
carry into effect واقعیت دادن
diffusion effect اثر نشر
carry into effect تکمیل کردن
carry into effect انجام دادن
put into effect واقعی کردن
put into effect عملی کردن
put into effect واقعیت دادن
put into effect صورت گرفتن
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
special effect جلوههایویژه
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
carry into effect اجرا کردن
zeeman effect اثر زیمن
wealth effect "اثر پیگو "
wealth effect اثر ثروت
volta effect پدیده ولتا
volta effect اثر ولتا
unfavorable effect اثر نامساعد
turning effect اثر گردش
tunnel effect پدیده تونلی
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
zeeman effect اثر زیمان
sound effect جلوههایصوتی
secondary effect اثر جانبی
spillover effect اثر جانبی
secondary effect اثر فرعی
secondary effect نتیجه جانبی
zener effect اثر زنری
zener effect اثر زنر
zeigarnik effect پدیده زایگارنیک
spillover effect نتیجه جانبی
tunnel effect اثر تونلی
glare effect اثر چشم دوزی
dopplar effect اثر دوپلر
dimming effect اثر تیرگی
diffusion effect اثر شیوع
demonstration effect اثر نمایشی
demonstration effect اثر تظاهری
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
crowding out effect اثر جبرانی
crawl effect اثر خزش
cotton effect پدیده کاتن
corona effect اثر کورونا
corona effect اثر هالهای
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
coriolis effect اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
coriolis effect اثر نیروی کوریلیس
compton effect اثر کامپتون
doppler effect اثر داپلر
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
doppler effect پدیده دوپلر
flywheel effect پدیده چرخ لنگری
fire for effect تیرموثراتش
fire for effect مرحله تیر موثر
field effect اثر میدان
field effect با تاثیر میدانی
exponential effect اثرنمایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com