Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (7 milliseconds)
English	Persian
hand brake wheel	چرخترمزدستی
Other Matches
brake wheel	چرخ دندانه دار
brake wheel	ترمز چرخها
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
front wheel brake	ترمز چرخ جلو
hand brake	ترمز دستی
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
hand brake gear housing	دستهترمزموتورکابین
hand-wheel	چرخدستی
hand wheel	چرخ دستی
wheel measurement [ wheel measuring]	بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
to shuffle from hand to hand	دست بدست کردن
pass from hand to hand	ترتب ایادی
Hand to hand fighting	جنگ تن به تن
brake	ترمز
brake	درختستان
brake	بیشه
d.c. brake	ترمز جریان دائم
brake	ترمز کردن
brake	قطع درگیری
brake	ترمزکردن
brake	ضامن
brake	عایق مانع
cane brake	نیستان
brake weight	لنگر
brake collar	رینگ ترمز
disc brake	ترمز صفحهای
disc brake	ترمز دیسکی
brake valve	سوپاپ ترمز
brake shoe	کفشک ترمز
air brake	ترمز بادی
brake rigging	اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
brake handle	ترمزدستی
brake hose	شلنگترمز
emergency brake	ترمز اضطراری
electromagnetic brake	ترمز مغناطیسی
electric brake	ترمز الکتریکی
electric brake	ترمز برقی
cane brake	نیزار
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
brake lever	سطحترمز
brake pressure	نیروی ترمز
brake lining	لنت ترمز
brake lining	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
aerodynamic brake	ترمزهوایی
air brake	ترمز کمپرسی
brake van	عایقواگن
chain brake	عایقزنجیر
dynamic brake	ترمزدینامیکی
gear brake	ترمز سیستم انتقال
drum brake	ترمزحلقوی
brake pedal	ترمزپدال
brake cable	سیمترمز
brake horsepower	توان مفید
brake horsepower	نیروی ترمز
brake pad	لایهترمز
brake caliper	لنتترمز
front brake	ترمزجلو
brake fluid	روغن ترمز
brake lights	چراغ های ترمز
air brake	ترمز هوایی
cane brake	نوعی ازعلف
muzzle brake	دافع دهانه
magnetic brake	ترمز مغناطیسی
hub brake	ترمز چرخ
internal brake	ترمز داخلی
rock brake	بسفایج معمولی
hoist brake	ترمز نقاله
leaf brake	خم کن
power brake	ترمز سروو
press brake	پرس خمشی
prony brake	لگام پرونی
prony brake	ترمز پرونی
prony brake	مهار پرونی
steam brake	ترمز بخاری
brake wheels	چرخ های دندانه دار
muzzle brake	شعله پوش لوله توپ
foot brake	ترمز پایی
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
rear brake	ترمزعصبی
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
air brake pressurizer	فشرنده هوا
load reaction brake	ترمز فشار باد
brake cross shaft	محور ترمز
front brake lever	اهرم ترمزجلو
brake expander cam	بادامک ترمز
brake actuating lever	اهرم ترمز
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
foot brake pedal	پدال ترمز
air brake handle	دستهترمزهوایی
rear brake pedal	پدالترمزانتهایی
brake lifting magnet	ترمز مغناطیسی اسانسور
back pedalling brake	ترمز باگردش ازاد
to cut brake or beat a r	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
trailer brake valve	سوپاپ ترمز تریلر
trailer brake system	دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
brake shoe carrier	نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring	رینگ کفشک ترمز
back pedalling brake	ترمز مسیر ازاد
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
air brake pressure gage	مانومتر با ترمز هوایی
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
be a fifth wheel <idiom>	آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel [to be in the way]	آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
He's a fifth wheel.	او [مرد] آدم زایدی است.
wheel	[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
fifth wheel	جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
third wheel	سومینچرخدنده
four wheel	چهارچرخه
to take the wheel	پشت رل نشستن
wheel	چرخ نخ ریسی
wheel	دوک نخ ریسی
wheel well	محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel	گردش ناو
wheel	چرخ طایر
wheel	جاروب کردن با پا
wheel	ساسایی
wheel	چرخ سمباده
wheel	گرداندن
wheel	چرخیدن
wheel	رل ماشین
wheel	دور
wheel	اتحادیه ورزشی
wheel	چرخش
wheel	چرخ
fifth wheel	چرخپنجم
gear wheel	چرخ دنده
drive wheel	چرخدنده
grinding wheel	چرخ سمباده
chain wheel A	زنجیریچرخهیA
gear wheel	چرخ دندانه دار
grinding wheel	چرخ سنگ زنی
wheel chock	مانعچرخ
turning wheel	چرخهسفالگری
tracing wheel	چرخهترسیم
striker wheel	چرخهضارب
large wheel	چرخبزرگ
main wheel	چرخاصلی
spoked wheel	چرخاسبوکد
rotating wheel	چرخهدوار
potter's wheel	چرخ کوزه گری
press wheel	چرخفشار
wheel cylinder	سیلندرچرخدنده
wheel head	سرچرخدنده
grinding wheel	چرخ سنباده
gyro wheel	rotor gyro
centre wheel	چرخهمیانی
front wheel	چرخجلو
chain wheel B	زنجیریچرخهیب
wheel trim	قالپاق
wheel tractor	فرمانتراکتور
escape wheel	دندهخلاص
fourth wheel	چهارمینچرخهای
modulation wheel	چرختعدیلصدا
mill wheel	چرخ یا پره اسیاب
ratchet wheel	چرخ ضامن
ratchet wheel	چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel	اچار ضامن دار
short wheel	خودرو شاسی کوتاه
split wheel	نیم چرخ
split wheel	چرخ نیمه یا نصفه
spoke wheel	چرخ پره دار
sprocket wheel	چرخ زنجیر
sprocket wheel	چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
suspension wheel	چرخ یدک
suspension wheel	چرخ تعلیق خودرو
the man at the wheel	راننده
the rim of a wheel	دوره چرخ
print wheel	چرخ چاپ
potter wheel	صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
magnet wheel	چرخ رتور
magnet wheel	چرخ گردنده
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
paddle wheel	چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
persian wheel	چرخاب
persian wheel	دولاب
pin wheel	چرخ و فلک کوچک
pin wheel	درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
planet wheel	چرخ دنده چرخان بدورمحور
impluse wheel	چرخ فشار مستقیم
idler wheel	چرخ طیار
idler wheel	چرخ هرزگرد
idler wheel	چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idle wheel	دنده چرخ رابط بین دو چرخ
the turn of a wheel	گردش چرخ
toothed wheel	چرخه دندانه دار
wheel printer	چاپگر چرخ دوار
wheel puller	چرخ کش
wheel satellite	ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel shaft	میله چرخ
wheel spanner	چرخ کش
wheel spoke	پره چرخ
wheel sucker	دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel wright	چرخ ساز
worm wheel	پیچ حلزونی
worm wheel	دنده کرمی شکل
worm wheel	چرخ دنده حلزونی
catherine wheel	رجوع شود به pinwheel

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com