English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hand held computer کامپیوتر دستی
Other Matches
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
hand held دستی
hand-held وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
held نگاهداشته
held نگاهداشته شده
held in common مشترک
held in common مشاع
they held culplabe اورامقصر یا مجرم شناختند
held ball گرفتن همزمان توپ
My car is held up at the customs . اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
They held me culpable for the accident. آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
held in undivided shares مشاع
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
The reporter was held at the checkpoint for several hours. خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
The police held the crowd back. پلیس جمعیت را عقب زد
He held me up [slowed me down] for a long time. او [مرد] من را خیلی معطل کرد.
Hand to hand fighting جنگ تن به تن
pass from hand to hand ترتب ایادی
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
computer ماشین حساب کامپیوتر
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین الکترونیکی
computer اکامپیوتر
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
computer کامپیوتر
computer حسابگر الکترونی
computer رایانه
computer شمارنده
computer operation عملکرد کامپیوتری
computer operation عملیات کامپیوتر
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
computer operator اپراتور کامپیوتر
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer code رمز کامپیوتر
computer code کد کامپیوتر
computer oriented کامپیوتر گرا
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
computer printout چاپ کامپیوتری
computer science علوم کامپیوتر
computer science علم کامپیوتر
computer salesman فروشنده کامپیوتر
computer revolution تحول کامپیوتر
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
computer programmer برنامه نویس کامپیوتر
computer program برنامه کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer program برنامه کامپیوتری
computer specialist متخصص کامپیوتر
computer game بازی کامپیوتری
computer professional متخصص کامپیوتر
computer printout مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer crime جرم کامپیوتری
computer language زبان کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
computer industry صنعت کامپیوتر
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer family خانواده کامپیوتر
computer letter حرف کامپیوتری
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer design طراحی کامپیوتری
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer enclosure محفظه کامپیوتر
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer network شبکه کامپیوتری
computer music موسیقی کامپیوتری
computer museum موزه کامپیوتری
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
computer logic منطق کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
flight computer کامپیوتر پرواز
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
duplex computer کامپیوتر مضاعف
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
guest computer کامپیوتر مهمان
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
digital computer کامپیوتردیجیتال
computer word کلمه کامپیوتری
computer vendor فروشنده کامپیوتر
computer utility خدمات کامپیوتری
computer utility سودمندی کامپیوتر
computer user استفاده کننده کامپیوتر
computer time وقت کامپیوتر
computer system سیستم کامپیوتری
computer store فروشگاه کامپیوتر
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer simulation کامپیوتری
computer simulation شبیه سازی
computer security امنیت کامپیوتر
control computer کامپیوتر کنترل
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
digital computer کامپیوتر رقمی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
object computer کامپیوتر مقصود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
office computer کامپیوتر اداری
micro-computer ریزرایانه
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
micro-computer خرد کامپیوتر
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوترنوبتی
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
apple computer کامپیوتر اپل
serial computer کامپیوتر نوبتی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
portable computer کامپیوتر قابل حمل
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer table میزکامپیوتر
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
micro-computer ریزکامپیوتر
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
analog computer کامپیوترقیاسی
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
analogue computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتر سنجشی
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
source computer کامپیوتر منبع
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
transportable computer پس و پیش کردن
stand alone computer کامپیوتر مستقل
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
synchronous computer کامپیوتر همگام
synchronous computer کامپیوترهمزمان
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
virtual computer کامپیوتر مجازی
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
analog computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer کامپیوتر تحلیلی
host computer کامپیوتر میزبان
slave computer کامپیوتر برده
home computer کامپیوتر خانگی
personal computer کامپیوتر شخصی
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
pocket computer کامپیوتر جیبی
one address computer کامپیوتریک ادرسه
computer architecture معماری کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer assisted بکمک کامپیوتر
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
computer art هنر کامپیوتر
computer center مرکز کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com