English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
handle escutcheon روقفلی فرمان
handle escutcheon روقفلی دسته
Other Matches
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
escutcheon روقفلی
escutcheon plate صفحهروقفلی
handle گیره
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle ضامن دستگیره
handle گیره نگهدارنده
handle دست داشتن دسته
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
this will a for a handle بدرمن نمیخورد
handle دسته گذاشتن
take-up handle دستهسوارکننده
handle شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
the handle to one's name لقب
this will a for a handle بکارمن نمیخورد
handle با دست عمل کردن
handle خرید و فروش کردن
handle رفتار کردن استعمال کردن
handle احساس بادست
handle قبضه شمشیر
handle وسیله لمس
handle سروکارداشتن با
handle بکار بردن
handle دست زدن به
handle دسته
handle اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle سیم بین چکش و دستگیره
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle مانور کردن
handle دست زدن
handle دستگیره
handle دستکاری کردن
guide handle دستهیراهنما
gun handle دستهتلمبه
half handle نیمدسته
insulated handle دستهعایقدار
charging handle دستهینشانگیر
grab handle دستگیره
lifting handle دستهبلندکننده
grip handle جادستی
door handle دستگیرهدر
carrying handle دستهحمل
cross handle ضامنضربدری
elevating handle دستهبالابر
knob handle دکمهدستی
door-handle اهرم در
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle <idiom> از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
door-handle دستگیرهدر
types of handle انواعدسته
turning handle دستهچرخشگر
traversing handle دستهعرضی
starter handle دستهآغازگر
side handle دستهجانبی
shaped handle دستهحالتدهنده
safety handle دستهایمنی
retractable handle دستهجمعشو
pull handle دستهکشش
carriage handle دستگیرهحامل
balanced handle دسته تعادل
knurled handle دستگیره اج دار
jug handle شکاف به عرض دست
scoop handle مشته
handle bar فرمان
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
handle bar دسته موتورسیکلت
handle bar دسته دوچرخه
hammer handle دسته چکش
file handle دسته سوهان
crank handle اهرم دستی
carrier handle دسته حمل
carrier handle دستگیره حمل
capstan handle هندل
lever handle دستگیره اهرم
man handle با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
the handle of the face بینی
star handle دستگیره گردان
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
auxiliary handle دستهکمکی
pump handle زیاد تکان دادن
operating handle دستگیره راه اندازی
brake handle ترمزدستی
operating handle دستگیره عامل
basket handle گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
operating handle دستگیره کولاس
the handle of the face دماغ
anti-vibration handle دستهضدلغزش
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
air brake handle دستهترمزهوایی
The door – handle has broken off. دسته درشکسته است
I can handle (cope with) hom. از پس اوبرمی آیم
oxygen control handle دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle دستهنگهدارندهپیستون
interior door handle دستهداخلدر
handle bar arm دسته فرمان
inside door handle دستگیره داخل درب اتومبیل
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
figure skiing handle دستهچوباسکی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
To fly into a rage. To foly off the handle. آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com