Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
harbour master	رئیس بندر
harbour master	متصدی بندر
harbour master	مسئول بندر متصدی لنگرگاه
Other Matches
harbour	پناه دادن پناه بردن
harbour	بندر
harbour	پناه بردن
harbour	پناه دادن
harbour	پناهگاه
harbour	بندرگاه
harbour	لنگرگاه
harbour	لنگرانداختن
harbour	پروردن
harbour dues	حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
harbour dues	حقوق بندر
floating harbour	لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
they p tack to the harbour	برگشتندبه بندرگاه
master	مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master	رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master	آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master	سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master	ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master	و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master	نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master	مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master	ارباب صاحب
master	ماهر شدن
master	چیره دست شدن
the master	خداوند
the master	در
to be a master of	دارا بودن
master of	سرپرست گروه شکار روباه
to be a master of	در اختیار خودداشتن
old master	هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master	نقاشی هر یک از این هنرمندان
master off	استاد شمشیربازی
master	داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master	دانشور
master	رام کردن
master	اصلی
master	تسلط یافتن
master	ماهرشدن
master	کسب مهارت کردن
master	تسلط یافتن بر
master	استادشدن
master	کاپیتان کشتی
master	چیره دست
master	ارباب استاد
master	کارفرما
master	رئیس
master	مدیر مرشد
master	پیر
master	صاحب
master's	فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master	خوب یادگرفتن
master	جامع
master	مدل اصلی
master	1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master	اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master	سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master	کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master	نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master	سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master	قطعه کار اصلی
master	استاد شطرنج
master	مخدوم
master	ماهر شدن در چیزی
master sergeant	استوار ارشد نیروی زمینی
master routine	شاه روال
master rod	شاتون اصلی
master slice	شاه قاچ
master station	شاه ایستگاه
master race	نژاد برتر
master sergeant	سرگروهبان
master service	انشعاب اصلی
master station	ایستگاه اصلی
master slave	ارباب و برده
master station	پست اصلی مخابرات
master stroke	استادی
master agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
master program	شاه برنامه
master plot	نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth	پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master menu	لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu	برنامه غذایی اصلی یکان
master mind	فکر بزرگ
master mind	عقل کل
master mode	وضعیت اصلی
master mode	حالت راهبر
master of the horse	کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master of the time	صاحب الزمان
master physician	سر پزشک
master pick	پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master mariner	ناخدای کشتی بازرگانی
master stroke	هنر نمایی
master stroke	شاهکار
property master	متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master	رئیس سیرک
sailing master	افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master	در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master	کاپیتان کشتی تجاری
ship's master	افسرارشد کشتی
singing master	اموزگار سرایش
taxing master	مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
Master of Science	فوقلیسانسMSc-
truck master	مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master	مسئول واگن
wagon master	رئیس قطار
whore master	جنده باز
pilot master	سر راهنما
missile master	دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master tape	شاه نوار
master tournament	مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman	سر کارگر
master workman	استاد کار
master workman	سرکارگر
master agreement	توافق اولیه
They all acknowledge him master .	همه او را به استادی قبول دارند
To be a master of ones craft.	درفن خود استاد بودن
question-master	فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master's certificate	گواهینامه فرماندهی
mint master	رئیس ضرابخانه
master cord	ریسماناصلی
master in lunacy	مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master plan	نقشه مجموعه
drop master	مدیر پرش
drop master	سرپرست پرش
french master	اموزگار
master of ceremonies	رئیس تشریفات
french master	فرانسه
globe master	نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
harbor master	رئیس بندر
master keys	قاعده کلی شاه کلید
harbor master	راهنمای بندر
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
head master	رئیس
head master	مدیر مدرسه
head master	مدیر اموزشگاه
international master	استاد بین المللی شطرنج
iron master	اهن ساز
drill master	مشق دهنده
master plan	نقشه کلیات
master plans	نقشه کلیات
master plans	نقشه مجموعه
past master	استاد پیشین
past master	استاد قدیمی
master switch	کلید اصلی
master switches	کلید اصلی
station master	رئیس ایستگاه
beach master	افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master	رئیس بارانداز
candidate master	نامزد استادی شطرنج
cargo master	هواپیمای کارگوماستر
cargo master	نوعی هواپیمای باری
chess master	استاد شطرنج
master of the court	مدیر دفتر دادگاه
dock master	راهنمای حوض
iron master	رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
language master	اموزگار زبان
master clock	شاه زمان سنج
master clock	زمان سنج اصلی
master compass	قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console	پیشخوان اصلی
harbor master	مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
master data	شاه داده
master data	شاه دادهها
master data	دادههای اصلی
master of ceremonies	متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master document	مدرک اصلی
master file	شاه پرونده
master file	فایل اصلی پرونده اصلی
master clear	کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Master of Arts	صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master key	کلید چندین قفل
language master	زبان اموز
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master builder	معمار
master keys	کلید چندین قفل
master builder	بنای مقاطعه کار
master key	قاعده کلی شاه کلید
master carpenter	سردرودگر
master builder	معمارباشی
master carpenter	سرنجار
master slave system	سیستم راهبر پیرو
Jack of all trades , master of none .	همه کاره وهیچ کاره
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom>	او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none.. <proverb>	همه کاره هیچ کاره است .
master gate valve	مدخلدریچهاصلی
senior master sergeant	سرگروهبان
master data file	پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master control program	شاه برنامه کنترل
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master slave manipulator	یک شانه
master slave manipulator	بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
master slave system	سیستم ارباب و برده
master boot record	رکورد راه اندازی اصلی
master control program	برنامه کنترل اصلی
master file maintenance	فرایند بروز دراوردن
master slave computer system	یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
Chief of protocol. Master of ceremonies.	رئیس تشریفات
master chief petty officer	استوار یکم
master chief petty officer	ناو استواریکم
previous master of a liberated slave	معتق

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com