Dictiornary-Farsi | he was ordered to europe | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 38 (4 milliseconds)

English	Persian
he was ordered to europe	او مامور اروپا شد
he was ordered to europe	او باروپاگسیل گردید


Other Matches

Europe	قاره اروپا
to e. carpets to the europe	فرش به اروپا فرستادن
the concert of europe	منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
the concert of europe	دول متوافق اروپا
Talking of Europe ,please allow me …	حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
concert of europe	اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
council of europe	ن پیوستند
the play of europe	کشور سویس
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم
That's not what I ordered.	آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
well ordered	بنحو اکمل انجام یافته
well ordered	مرتب و منظم
well-ordered <adj.>	مرتب
well-ordered <adj.>	منظم
ordered	فرموده
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
ordered	سفارش داده شده
ordered	دارای نظم و ترتیب
ordered	مرتب
ordered	منظم
How long wI'll you stay in Europe ?	چند وقت اروپا می مانید ؟
He left his family in Europe .	خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
All of a sudden , he turned up in Europe .	یکدفعه سر از اروپا درآورد
He had some fascinating tales to tell about europe.	چه تعریفها که از اروپانمی کرد
I have visited Europe time and again.	بارها اروپا را دیده ام.
ordered pair	جفت مرتب
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
we were ordered to stay	دستور دادند بمانیم
just what the doctor ordered <idiom>
partially ordered	پاره مرتب
ordered tree	درخت مرتب شده
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
Of this amount Europe's share is 20 percent.	از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
The climate of Europe desnt suit me.	حال آمدن ( بهوش آمدن )
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
My trip to Europe was business and pleasure combined .	سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا