English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
Other Matches
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
rising star آیندهدار باآتیه
heliacal ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
heliacal شمسی
rising قیام
self rising بخودی خود ترقی کننده
self rising خود بخود بلند شونده
rising طالع
rising طلوع
rising درحال ترقی یا صعود
rising جنبش
rising نهضت
the rising generation دوره جوانان اینده
early rising سحرخیزی
early rising زود خیزی
rising damp نفوذآببداخلساختمان
visible rising طلوع مرئی
rising main جنبشاصلی
rising mine مین بالارونده دریایی
rising mine مینی که میتواند به سطح اب بیاید
theoretical rising طلوع نظری
tide rising force نیروی کشنداور
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
practice of early rising مشق یا عادت سحر خیزی
land of the rising sun کشور ژاپن
five star افسر پنج ستارهای
co-star همبازیگر
two star دریا دار
two star سرلشکر
d. star ستاره جفتی
two star دوستارهای
co-star نقش مشترک داشتن
co-star همبازی
star ستاره
star کوکب
star نوعی قایق دونفره
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star باستاره زینت کردن
star نجم
star نشان ستاره اختر
star انجم
all star تیم تمام ستاره
co-star همبازیگری کردن
all-star تیم تمام ستاره
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star of bethlehem عیسی
star program برنامه کامل
star network شبکه ستارهای
star handle دستگیره گردان
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star globe ستاره یاب کروی
star finder ستاره یاب
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star program بدون خطا اجرا شود
star nebula ابری ستارهای
star nebula سحابی ستارهای
star connection اتصال ستارهای
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
Star Wars جنگ فضایی
star connection اتصال ستاره
star crossed بدشانس
star crossed دارای ستاره نحس
star circuit مدار ستارهای
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star sign علامتزودیاک
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star chamber جابرانه وسری
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
star chart نقشه ستارگان
star voltage ولتاژ ستاره
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star turn موضوع مهم وقابل توجه
star shell گلوله نورافشان
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star shell گلوله منور
star spangled مزین به ستاره
star diagonal ستارهمورب
star facet (8) تراشستارهای
star spangled ستاره نشان
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
shooting star ستاره ثاقب
campaign star نشان جنگی ستاره
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star ستاره بامداد
day star خورشید
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star ستاره دنباله دار
shooting star تیرشهاب
shooting star شهاب ثاقب
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
evening star مشتری
evening star عطارد
multiple star ستاره چندگانه
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
north star جدی
star washer واشر ستاره ای
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star cloud ابری ستارهای
morning star ستاره بامدادی
star cloud سحابی ستارهای
giant star ستاره بزرگ و درخشان
interconnected star اتصال زیگزاگی
fixed star ثوابت
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
gaint star ستاره غول
moring star زهره
morning star ستاره صبح
fixed star ستاره ثابت
morning star زهره
evening star ستاره شامگاهی
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
star delta switch کلید ستاره مثلث
open star cluster خوشه باز ستارهای
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
born under an unlucky star بد اختر
bronze service star نشان خدمت برنزی
bronze star medal مدال ستاره برنز
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com