Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
Other Matches
wave guide
موجبر
wave guide
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
helical
پیچی شکل
helical
حلزونی شکل مارپیچی
helical
حلزونی
helical
مارپیچی
helical
پیچی
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
helical conveyor
بندحلزونی
helical conveyor
نقاله پیچی یا حلزونی
helical binding
دورپیچی مارپیچ وار
helical scanning
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
helical conveyor
نقاله حلزونی
helical gear
چرخ دنده حلزونی
helical tooth
دندانه حلزونی
helical structure
ساختار مارپیچی
helical stairs
پلکان پیچی
helical spring
فنر مارپیچی
helical spring
متر مارپیچ
helical pump
تلمبه حلزونی
helical scanning
مراقبت مارپیچی
helical scanning
تقطیع حلزونی
helical tooth system
سیستم دندانه سازی حلزونی
double helical gear
چرخ دندانه مارپیچی دوبل
helical tooth bevel gear
چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
guide
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guide
راندن
guide way
مسیر لغزش
guide way
مسیر هدایت
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
guide
کشتی فرماندهی عملیات
guide
هدایت کردن
guide
راهنما
guide
رهبر
guide
هادی
guide
کتاب راهنما
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
موج بر
guide
راهنمایی کردن
guide
ناو راهنما
guide
راهنمایی کردن غلاف
guide book
راهنمای مسافران
guide cam
بادامک راهنما
guide column
ستون راهنما
guide cylinder
استوانه راهنما
guide edge
لبه راهنما
guide flag
پرچم راهنما
guide book
کتاب راهنما
guide board
تابلو راهنما
guide drum
طبلک راهنما
guide collar
طوقه راهنما
dovetail guide
راهنمای دم چلچله راهنمای کام وزبانه
valve guide
هادی سوپاپ
drilling guide
پیش مته
guide rope
مهار
guide bank
دیوار هادی سد
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
guide flag
پرچم هادی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
guide lines
دستورالعملها
guide wall
دیواره راهنما
guide vane
تیغه هادی
guide vane
تیغه راهنما
guide rope
طناب
guide roller
غلطک راهنما
guide rod
میله راهنما
guide rail
شینه راهنما
guide rail
ریل راهنما
guide post
میل
guide post
نشان راه
guide pipes
لولههای راهنما
guide pin
پین راهنما
guide on line
راهنماهابخط شوید
guide on line
راهنماها به خط
guide slot
شیار راهنما
guide nut
شیار راهنما
guide lines
خط مشیها
light guide
هادی نور
girl guide
عضو پیشاهنگی دختران
chain guide
محافظزنجیر
butt guide
حافظلبه
bread guide
محلقرارگرفتنناندرتستر
Do you have a hotel guide?
آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
guide dogs
سگ راهنم
yarn guide
هادینخبافندگی
girl guide
دختر پیشاهنگ
guide dog
سگ راهنم
card guide
راهنمای کارت
thread guide
راهنماینخ
piston guide
راهنمای پیستون
cutting guide
راهنمای برش
[ابزار]
guide bar
صفحهتیغه
tape-guide
محلعبورنوار
paper guide
راهنمایورقه
line guide
خطراهنما
fabric guide
قسمتراهنما
staffing guide
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
guide mark
نشانهراهنما
guide handle
دستهیراهنما
film guide roller
حلقهراهنمایفیلم
film guide rail
ریلراهنمایفیلم
exhaust guide vanes
پردههایراهنمایاگزوز
coupling guide device
دستگاهحافظاتصال
rip fence guide
شکستنشیارحافظ
inlet guide vane
تیغههای خنک کننده جریان ورودی
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
nozzle guide vane
تیغههای هادی یا راهنما
operation exposure guide
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
double vee guide
راهنمای وی دوبل
pneumatic-tyred guide wheel
عملیاتبادتایرچرخ
wave
فر موی سر دست تکان دادن
wave
موجی بودن موج زدن
wave
هیجان
wave
موج رادیویی
wave
موج
new wave
نیوویو
To wave at someone.
به کسی دست تکان دادن
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
خیزاب
wave
موج زدن
the wave
دریا
to wave away
باشاره دست بیرون کردن
wave off
به زمین ساییده شدن هواپیما
wave off
فرود همراه با سایش
velocity of a wave
سرعت پخش موج
the wave heaves
خیزاب بلندمیشودومیافتد
to wave farewell
باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
square wave
باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
wave train
قطار موج
sawtooth wave
جریان دندان ارهای
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
stationary wave
موج ساکن
standing wave
موج ساکن
standing wave
موج ایستاده
stationary wave
موج ایستاده
standing wave
موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
wave propagation
حرکت موج
ultrashort wave
موج خیلی کوتاه
transient wave
موج سیار
square wave
موج مربع
square wave
موج مربعی
transverse wave
موج عرضی
transversal wave
موج عرضی
wander wave
امواج سیار
wander wave
موج سیار
transient wave
امواج سیار
sky wave
موج فضایی
sky wave
موج یونکرهای
square wave
موج چهار گوش
shear wave
موج برشی
shell wave
صدای زوزه گلوله
sine wave
موج سینوسی
sky wave
امواج اسمانی
travelling wave
موج سیار
traveling wave
موج رونده
sinusoidal wave
موج سینوسی
WAVE file
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
wave trough
نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
wave trap
موج ربا
wave radiation
تابش موج
wave propagation
انتشار موج
wave pressure
فشار حاصل از موج
wave period
زمان تناوب امواج دریا
wave parameter
پارامتر موج
wave of excitation
موج تهییج
wave number
عدد موج
wave motion
انتشار موج
wave vector
بردار موج
wave winding
سیم پیچ موجدار
to wave one's handkerchief
دستمال جیب خود را
[برای کسی]
تکان دادن
wave wall
دیوارموج
wave height
ارتفاعموج
wave clip
گیرهفر
wave base
سطحموج
translation wave
موجبرگردان
seismic wave
ارتعاشاتزمینلرزه
wind wave
موج باد
wind wave
خیز اب ناشی از باد
wind wave
موج ناشی از باد
wave motion
حرکت موج
wave motion
حرکت موجی
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave form
شکل موج
wave equation
معادله موج
wave drag
پسای موج
wave velocity
سرعت موج
wave speed
سرعت موج
wave celerity
سرعت موج
wave bands
باندهای موج
wave band
باند موج
wave band
دسته امواج رادیو
wave frequency
بسامد موج
wave front
جبهه امواج رادیویی
wave mecanics
مکانیک موجی
wave length
طول موج
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
wave function
تابع موجی
wave front
جبهه موج
wave amplitude
دامنه موج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com