English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
Search result with all words
high grade petrol بنزین سوپر
high grade product محصول درجه یک
high grade steel فولاد درجه بالا
high grade steel فولاد قیمتی
high grade zink زینک فریف
Other Matches
grade دسته بندی کردن
grade در پایهای قرار گرفتن
grade نوع درجه بندی کردن
grade طبقه
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade درجه رتبه
grade سطح یا محدوده
grade نوع
grade زبری
grade درجه بندی
grade کلاس کیفیت
at grade در یک ترازو
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade پایه
grade درجه
grade کلاس
grade رتبه
grade مرحله گراد
grade شیب
grade نمره دادن
grade نمره
grade درجه بندی رتبه
grade مرحله
grade انحراف ازسطح تراز
grade الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grade درجه بندی کردن
grade جورکردن باهم امیختن
grade اصلاح نژادکردن هموارکردن
grade شیب منظم دادن تسطیح کردن
of the same grade هم رتبه
on the up grade بالارونده
on the down grade پایین رونده
grade مدرک
which grade are you in? که درجه شما را در؟
grade درجه شدت
sub grade لایه زیرین
grade گرادیان [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گواهی
grade of channel درجه کانال
grade scale مقیاس کلاسی
grade score نمره کلاسی
grade norm هنجار کلاسی
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
technical grade خلوص صنعتی
grade line خط مبنا
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
pay grade ضریب حقوقی
low grade کم درجه
company grade در رده گروهان
low grade کم اثر
low grade کم طبقه بندی
low grade کم ارزش
analytical grade خلوص واکنشگری
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
grade equivalent معادل کلاسی
fuel grade درجه سوخت
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings تقاطع شاهراه
grade crossings تقاطع راه اهن
conduct grade درجه هدایت یک ماده
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
analytical grade خلوص ازمایشگاهی
make the grade <idiom> منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
conduct grade نمره انضباط
grade crossing تقاطع راه اهن
grade crossing تقاطع شاهراه
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
field grade رده رزمی
field grade افسر ارشد ارتش
grade school مدرسه ابتدایی
low grade defective عقب مانده ذهنی تراز پایین
premium grade petrol بنزین سوپر
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
lieutenant juinior grade ستوان سوم
lieutenant junior grade ناوبان یکم
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
age grade scaling مقیاسیابی سنی- کلاسی
voice grade channel کانال ارسال گفتار
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
forging grade steel فولاد اهنگری
captain junior grade ناخدا دوم
high وسیله گران یا با کارایی بالا
very high ارتفاع خیلی بالا
high value گران قیمت
on high به اسمان
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
on high در بالا
on high در اسمان
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high سخت گران
high بزرگ
high بالا
high عظیم
high اندکی فاسد
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high بوگرفته
high خشن متکبر
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high متعال رشید
high زیاد
high خیلی بزرگ
high وافر گران گزاف
high خشمگینانه
high (1 9 to 36) بلند
high مرتفع
high فراز
high بلند
high value قیمتی
high متکبرانه
high relief نقوش برجسته
high resistance پر مقاومت
high relief نقش تمام برجسته
high spin پر اسپین
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high strung کوک
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high polymer بسپار بزرگ
high storage انباره بالا
high seas ابهای برون مرزی
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high resistance پرمقاومت
high resolution وضوح بالا
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sea دریای ازاد
high spin پرچرخش
high seas دریای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seas دریاهای باز
high seasoned پرادویه
high souled با جرات
high souled با همت
high speed سریع السیر
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high spirited متکبر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high spirited جسور
high road شاهراه
high spin چرخش زیاد
high road جاده عمده
high speed دنده سریع
high handed امرانه
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high land زمین کوهستانی
high water مد
high light نکات برجسته یا جالب
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high limit حد نهایی
high line پل رابط اصلی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high minded بامناعت
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high interest بهره سنگین
high handed خودخواهانه
high-pitched والا
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
high handed مکارانه
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high hat افاده کردن
high horse مغرور
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle مانع بلند
high impedance امپدانس بالا
high interest بهره گران
high minded بزرگ منش
high minded مغرور
high money پول گران
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure قوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com