English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
high grade petrol بنزین سوپر
Other Matches
premium grade petrol بنزین سوپر
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grade zink زینک فریف
high grade steel فولاد درجه بالا
high grade product محصول درجه یک
high grade steel فولاد قیمتی
petrol بنزین گیری کردن
petrol نفت
petrol بنزین
petrol can باک بنزین
petrol engine موتور بنزینی
petrol motor موتور بنزینی
petrol filter صافی بنزین
petrol gage دستگاه اندازه گیری بنزین
petrol pipe لوله بنزین
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
unleaded petrol بنزین بدون سرب
petrol tank مخزن بنزین
petrol pump پمپ بنزین
petrol bomb نوعیبمببنزینی
petrol pump تلمبه بنزین
petrol container فرف بنزین
petrol injection motor موتور تزریق بنزینی
petrol injection pump پمپ تزریق بنزین
petrol feed pump پمپ تغذیه بنزین
Where is the neareset petrol station? نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
petrol pump hose شلنگپمپبنزین
petrol tank cap درباکبنزین
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
This car is heavy on petrol ( gas ) . این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
grade نوع
grade شیب منظم دادن تسطیح کردن
grade زبری
grade کلاس کیفیت
grade درجه بندی کردن
grade اصلاح نژادکردن هموارکردن
grade دسته بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grade انحراف ازسطح تراز
grade جورکردن باهم امیختن
grade درجه بندی
at grade در یک ترازو
grade پایه
grade درجه بندی رتبه
grade سطح یا محدوده
grade مرحله
grade درجه شدت
grade نمره
grade نمره دادن
grade در پایهای قرار گرفتن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade نوع درجه بندی کردن
grade طبقه
grade مرحله گراد
grade شیب
grade رتبه
grade درجه رتبه
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade کلاس
on the down grade پایین رونده
grade درجه
on the up grade بالارونده
of the same grade هم رتبه
grade مدرک
sub grade لایه زیرین
which grade are you in? که درجه شما را در؟
grade گواهی
grade گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گرادیان [یکای زاویه] [ریاضی]
grade of channel درجه کانال
technical grade خلوص صنعتی
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
grade score نمره کلاسی
pay grade ضریب حقوقی
grade crossing تقاطع شاهراه
low grade کم درجه
low grade کم اثر
low grade کم طبقه بندی
low grade کم ارزش
grade school مدرسه ابتدایی
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
make the grade <idiom> منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
grade norm هنجار کلاسی
grade crossings تقاطع شاهراه
grade crossings تقاطع راه اهن
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
field grade افسر ارشد ارتش
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
analytical grade خلوص ازمایشگاهی
analytical grade خلوص واکنشگری
field grade رده رزمی
company grade در رده گروهان
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing تقاطع راه اهن
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
grade line خط مبنا
grade equivalent معادل کلاسی
conduct grade درجه هدایت یک ماده
conduct grade نمره انضباط
fuel grade درجه سوخت
grade scale مقیاس کلاسی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
lieutenant junior grade ناوبان یکم
lieutenant juinior grade ستوان سوم
age grade scaling مقیاسیابی سنی- کلاسی
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
low grade defective عقب مانده ذهنی تراز پایین
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
forging grade steel فولاد اهنگری
voice grade channel کانال ارسال گفتار
captain junior grade ناخدا دوم
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high value گران قیمت
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
on high در اسمان
on high در بالا
on high به اسمان
very high ارتفاع خیلی بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value قیمتی
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high بزرگ
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high خیلی بزرگ
high ت
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high عظیم
high جای مرتفع
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high بلند
high عالی
high تند زیاد باصدای زیر
high فراز
high متکبرانه
high خشن متکبر
high (1 9 to 36) بلند
high مرتفع
high seas دریاهای باز
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high spin پر اسپین
high spirited متکبر
high precison دقت بالا
high horse مغرور
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high storage انباره بالا
high strung بسیار حساس
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high strung کوک
high temperature دمای بالا
high tender مزایده
high tender به مزایده گذاشتن
high tension فشار قوی
high spin چرخش زیاد
high seas دریای ازاد
high seas دریاهای ازاد
high seasoned پرادویه
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high souled با جرات
high spirited جسور
high souled با همت
high speed سریع السیر
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high seas ابهای بین المللی
high seas ابهای برون مرزی
high sea دریای ازاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high speed دنده سریع
high spin پرچرخش
high strung عصبانی
high horse پر افاده
high limit حد نهایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com