Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
high level modulation
مدولاسیون سطح بالا
Other Matches
low level modulation
تلفیق سطح پایین
high power modulation
مدولاسیون سطح بالا
high level
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high-level
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high-level
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
high level
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
high level manpower
نیروی انسانی بالا
high level format
فرمت یا قالب بندی سطح بالا
high level cistern
ابفشان مرتفع
high level signal
سیگنال بزرگ
high level language
زبان سطح بالا
high level programming language
زبان برنامه نویسی سطح بالا
high level data link control
کنترل پیوند دادههای سطح بالا
modulation
تعدیل
modulation
سوارسازی
modulation
نوسان صدا
modulation
زیر وبم
modulation
نوسان فرکانس
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulation
تلفیق
modulation
تحمیل
modulation
مدولاسیون
modulation
سوار سازی
modulation circuit
مدار مدولاسیون
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
density modulation
تحمیل تکاثفی
pulse modulation
مدولاسیون پالس
light modulation
مدولاسیون نور
internal modulation
مدولاسیون داخلی
amplitude modulation
تحمیل دامنهای
frequency modulation
تلفیق فرکانس
velocity modulation
تحمیل سرعتی
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
choke modulation
مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
negative modulation
پخش منفی
pulse modulation
تلفیق تپشی
modulation frequency
بسامد تلفیق
modulation frequency
فرکانس مدولاسیون
frequency modulation
تلفیق بسامدی
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
negative modulation
تحمیل منفی
amplitude modulation
تلفیق دامنهای
modulation handwidth
پهنای باند مدولاسیون
grid modulation
مدولاسیون شبکه
grid d.c. modulation
مدولاسیون جریان دائم شبکه
modulation system
سیستم مدولاسیون
frequency modulation
تحمیل بسامدی
phase modulation
تلفیق فازی
frequency modulation
مدولاسیون فرکانس
modulation wheel
چرختعدیلصدا
positive modulation
پخش مثبت
positive modulation
تحمیل مثبت
quadrature amplitude modulation
بیت در ثانیه , RAM. تقیسم فاز و تفسیم نوسان را ترکیب میکند تا نرخ ارسال داده را افزایش دهد
pulse code modulation
تلفیق رمز تپشی
modified frequency modulation
روش ذخیره سازی داده روی رسانه مغناطیسی
modified frequency modulation
که بیت داده را طبق وضعیت بیت قبلی کدگذاری میکند. MFM از FM کاراتر است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست
grid bias modulation
مدولاسیون شبکه
grid circuit modulation
مدولاسیون مدار شبکه
grid current modulation
مدولاسیون جریان شبکه
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
frequecny modulation recording
ثبت تلفیق فرکانس
modified frequency modulation recording
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
level
میزان
level
تراز کردن تراز
level
همسطح کردن
level
همسطح
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
مسطح
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
تراز بنایی
level
هم تراز
level
هم پایه
level
یک نواخت
level
نشانه گرفتن
level
موزون هدف گیری
level
مسطح شدن
level
ترازکردن
level
سطح برابر
level
هموار
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
مستقیم
level
تراز
level
سطح
level
الت ترازگیری
level
پایه
level
رده
level
مسطح کردن
level best
خیلی عالی
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level out
یکنواخت کردن
level out
برابر کردن
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level
یک دست
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level best
بسیارعالی
level best
خیلی خوب
he did his level best
کوتاهی نکرد
level
سطح ارتفاع
level
ترازسازی
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level with each other
در یک تراز
level to
تراز کردن
level with each other
برابر
input level
سطح ورودی
insulation level
سطح ایزولاسیون
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
intensity level
سطح روشنایی
interference level
سطح پارازیت
gear level
تبدیل کردن
low level
پایین
input level
سطح دریافتی
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
maintenance level
سطح تثبیت
injection level
سطح تزریق
initial level
سطح اولیه
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
impedance level
مقاومت موجی
level-headed
راستبین
low level
نزدیک سطح زمین
level tone
اهنگ یکنواخت
level buble
حباب تراز
level point
نقطه مسطح
level point
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
level premium
حق بیمه
level rod
شاخص
level surface
سطح تراز
level two cache
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
level wind
وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
low level
سقف پرواز کوتاه
level of significance
سطح معنی دار بودن
low level
کم ارزش
low level
در ارتفاع کم
low level
در سطح پایین
low level
مقام پست وکوچک
low level
فرومایه
low level
سطحی
level point
سطح اب ساکن
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
level control
کنترل سطح
level gage
اندازه گیر سطح
level land
زمین مسطح
level of confidence
سطح اطمینان
level of confidence
سطح اعتماد
level of effort
میزان تلاش
level of effort
تلاش رزمی یکان
level of living
سطح زندگی
level of readiness
سطح امادگی رزمی
level of strength
سطح استعداد رزمی
level of strength
میزان استعداد رزمی
level of supply
سطح اماد
level of supply
سطح انبار
level of supply
سطح تدارکات
low level
پست
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
white level
تراز سفید
level-headed
معقول
level-headed
ترازخوی
level-headed
متعادل
level-headed
معقولانه
split-level
چند سطحی
split-level
سه نیم اشکوبی
top-level
توسط افراد عالیرتبه
top-level
افراد عالیرتبه
water level
سطح اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
trophic level
تراز خوراکی
two level logic
منطق دوسطحی
two level store
انباره دو سطحی
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
voltage level
سطح ولتاژ
voltage level
سطح فشارالکتریکی
wage level
سطح مزد
water level
تراز اب
top-level
کهبدان
top-level
بلند پایه
alidade level
دستگاهسمتنما
speed level
سطح سرعت
still water level
سطحسکونآب
upper level
سطحبالایی
builder level
تراز بنایی
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
speed level
مرحله سرعت
to rake level
با شن کش صاف کردن
one level memory
حافظه یک سطحی
noise level
سطح پارازیت
oil level
سطح روغن
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
operating level
سطح فعالیت
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com